کهنه‌گی و روزمرگی را پس‌انداز نکنید تا طراوت و تازگی، منزل‌تان را تا ابد بخرند!

کهنه‌گی و روزمرگی را پس‌انداز نکنید تا طراوت و تازگی، منزل‌تان را تا ابد بخرند!

به قلم: فهیمه مصدرالامور

تیک‌تاک… تیک‌تاک…؛ زمان می‌گذرد و تو غرق در روزمرگی خانه‌داری، زندگی را کهنه می‌کنی و جلو می‌روی. راستی هیچ ازخودت پرسیدی به اندازه‌ی تمام ثانیه‌هایی که زندگی را کهنه کردی و پیش آمدی کدام لحظه‌ها را از نو شدی؟ “مشکلِ ما این است که همان‌قدر که ویران می‌کنیم، نمی‌سازیم. همان‌قدر که کهنه می‌کنیم، تازگی نمی‌بخشیم. همان قدر که دور می‌شویم، باز نمی‌گردیم. همان‌قدر که آلوده می‌کنیم، پاک نمی‌کنیم. همان‌قدرکه تعهدات و پیمان‌های نخستین خود را فراموش می‌کنیم، آن‌ها را به یاد نمی‌آوریم. همان‌قدر که از رونق می‌اندازیم، رونق نمی‌بخشیم. دیگر معجزه‌ای در کار نیست! زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پر باید کرد. ساده‌ها، سطحی نیستند! خرید چند سیبِ تُرش می‌تواند به عمقِ فلسفه‌ی ملاّصدرا باشد." امروز در چیدانه می‌خواهیم زندگی را ساده‌تر زندگی کنیم، درست به سادگی چند سیبِ تُرش…

خانه ی با طراوت

سرویس خواب بالسا

در روزمرگی خانه‌داری، عشق را جریان عادیِ زندگی کنیم!

عشق همان جریان صداقتی است مستقل از هرچه که در هیاهوی روزمرگی‌هایت می‌بینی و ترس مبهمی که مبادا ذره‌ای از این صداقت در خانه‌ات کم رنگ شود. “اگر عشق را از جریان عادی زندگی جدا کنیم ، از نانِ برشته‌ی داغ، چای بهاره‌ی خوش‌عطر، قوطی کبریت، دستگیره‌های گل‌دار، و ماهی تازه؛ عشق همان تخیلات باطل گذرا خواهد بود. مستقل از پوست، درد، وام، کوچه‌ها و بچه‌ها، رویایی کوتاه که آغازی دارد و انجامی."

چرا خوب پاک نمی‌کنیم؟

چرا خوب پاک نمی‌کنیم؟

“چیزی حیرت‌انگیز در گوشه و کنار خانه‌شان می‌رویید. کاشی‌های دستشویی و حمام، اصلا جلا نداشت. گلدان‌ها را جرم گرفته بود. حاشیه‌ی شیشه‌های پنجره لَک بود. آنها می‌دویدند. خسته، خستگی، روی فرش کُهنه‌شان نشسته بود. اَشیا و اَبزارها جای معینی نداشتند و یا به جایی که داشتند عادت کرده بودند و جا انداخته بودند. اما هیچ چیز به راستی از تهاجم زمان برکنار نمانده بود. تمام چیزهایی که نباید صدا می‌کردند، صدادار شده بودند. صندلی‌های راحتی. میز کوچک کار. درِ یخچال و درهای اتاق‌ها. روغن نخوردگی. پیچ‌های لق. جای انگشت‌ها اینجا و آنجا."

به راستی چرا دیگر خوب پاک نمی‌کنیم؟ پاک می‌کنیم و نمی‌شود یا این روزمرگی‌ خانه‌داری، نوع پاک کردمان را هم زیر سلطه گرفته‌اند؟ مگر نمی‌شود یک روز جمعه فارغ از تمام قرض‌ها و قبض‌ها و خستگی‌ها به کنار هم بیاییم و بی قید و شرط دوبار خوب پاک کنیم؟ خاک روغن جلاها را بگیریم و دکوراسیون مواد شوینده‌ی کابینت‌هایمان را بر هم زنیم و شروع کنیم به زدودن غبار از دل خاطراتمان. حتی با یک شیشه‌شوی! راستی چرا دیگر خوب پاک نمی‌کنیم؟ سوال مهمی است!

انبارها را خالی کنیم

در کنار روزمرگی خانه‌داری، انبارها را خالی کنیم

“شکسته. گلدان ترک خورده‌ای که یادگار عموجان است! روروک اولی، پوتین‌های کهنه‌ی دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همین‌هاست که زندگی را از شکل می‌اندازد. همین‌هاست که زندگی را کهنه می‌کند. موریانه خورده. بید زده. کپک زده. درهم شکسته. بی‌سر و ته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگی را پس‌انداز می‌کنیم. ما پاسداران از شکل افتادگی‌ها هستیم.

جای عشق کجاست؟ فریاد نزن! به زمزمه بگو: جای عشق کجاست؟؟ لابه‌لای این همه آشغال، چطوری باید پی عشق بگردم بی‌آنکه به خاطره برخورد کنم؟ خاطره‌ها، مثل همیشه پتوی گوشه سوخته، آن چادر شب وصله پینه‌ای و یادداشت‌های دوران دبیرستان است. دورشان بریز!"  انبارها را خالی کنید. بگذارید طراوت و تازگی بیایند منزلتان را بخرند برای ابد. راستی مادر جان آن کاناپه که گفته بودی باید به انتظار مرد سمسار بنشیند، چند سال دیگر باید انتظار بکشد؟! می‌ترسم آن هم مثل آن عسلی‌ها لب پَر شود و بمانند کنج اتاق در حسرت روزی که سمسار بیاید و بخواهدش حتی به نیم بهای روزهای اولش!

کتاب بگیریم برای دل‌خوشی

کتاب بگیریم برای دل‌خوشی

چه می‌شود روزی برسد در را بگشایی و به جای قبض برق و آن تلفن که هنوز هم نمی‌دانی میان این همه مشغله با چه کسی تا این حد درد و دل کردی که مبلغش از سه رقم هم گذشته؟ کتابی دست بگیری و تاب نیاوری برای نشان دادن و پیشنهادش برای خواندن. چه می‌شود کمی قبض‌ها و قسط‌ها را به حال خودشان بگذاری و به ماشین حسابت استراحت دهی؟ بیایی یک جفت چای بریزی و قندان را از نُقل پر کنی و بگویی بیا که چای ریختم با نقل‌های محبوبت و این کتاب که امانت گرفته‌ام برای دل خوشی! بیا تا دل خوشی‌هایمان سرد نشده‌اند.

گلدان در دکوراسیون

گلدان‌ها را پیش از شکستن دریابیم

گلدان‌ها را پیش از شکستن دریابیم

گفته بودی شکسته. گلدان یادگاری عمو جان! چقدر حیف… خاکش گرم است. بیا فکری به حالش کنیم از آن گلدان‌های که گذاشته بودی برای روز مبادا که شاید تحفه‌ای شود برای جشن یکی از اقوام بیاور، که امروز همان مباداترین روز است. اصلا بیا هر روز که نه هر هفته هم نه، هر ماه یک گلدان مبادا کنیم و کنار بگذاریم برای تحفه‌ی شادی‌های اقوام. بی‌شک بی‌نظیرتر از جعبه‌ی گلدان شیشه‌ای است که فروشنده سر اورجینال بودنش تمام توانش را برایت گذاشته و تو باز هم شک می‌کنی به وطنی بودنش!

کاغذ دیواری در دکوراسیون غیر یکنواخت

به جنگ یک‌نواختی بریم!

برای غلبه بر روزمرگی خانه‌داری، به جنگ یک‌نواختی بریم!

به هر سمت این خانه که نگاه می‌کنی همه چیز همان است که بود! “هرگز چیزی به اندازه‌ی عادت، نفرت‌انگیز نبوده است. " تو می‌ترسی میز کوچک کنج آن دیوار انتهایی را بلند کنی بیاوری جلوی چشمت بنشانی و گلدان‌های روز مبادایت را رویشان بچینی. چرا که فکر می‌کنی دکوراسیون بی‌نظیر منزلت را با این‌کار خراب کردی و خانه‌ات دیگر به لوکسی سابق نیست! و یا حتی آن دیوار کوچک انتهای راهرو که فرصت نکردی ایده‌ی جسورانه‌ات را رویش پیاده کنی. یادت هست کدام را می‌گویم؟ همان که  مدت‌هاست می‌خواهی رنگش بزنی یا شاید هم کاغذ دیواری! کسی چه می‌داند خانه، خانه‌ی توست و تو مالک این همه طرح و نقشی. از آن رنگ‌ها وطرح‌های شادی که دل آدم را موقع رفتن خوش می‌کنند. که وقتی برگردد باز همان جا نشسته‌اند که لبخند بزنند و بگویند به خانه‌ات خوش آمدی. کاش زودتر فرصتش را پیدا کنی.

با بچه‌ها بازی کنیم

با بچه‌ها بازی کنیم

“مردی می‌گوید: آقا شما چقدر حوصله دارید! من سربه سر بچه‌های خودم هم نمی‌توانم بگذارم. آدم دیگر دل و دماغ و وقت این کارها را ندارد. همین قدر که بتوانیم لباس و خوراک و وسائل درس و مدرسه‌شان را فراهم کنیم برای سرمان هم زیاد است! و من و پسرک دور می‌شویم. وراجی‌های مکرر ابلهانه؛ وقت پرگویی هرقدر که بخواهی دارند. وقت بهانه‌جویی‌های حقیرانه. وقت بازی کردن با بچه‌ها را اما ندارند!" کدام اخبار خوشی را از دست می‌دهی اگر لحظه‌ای آن روزنامه‌ی باطل شده‌ی هفت صبحت را کنار بگذاری؟ نمی‌شود بیایی دست فرزندت را بگیری بنشینی پای حرف دلش؟ یا پا به پای آن شعر بخوانی و سر کتابی باز کنی از سر دل خوشی؟ شاید فردا خودت تیتر یک آن روزنامه‌های یک روزه شدی! کسی چه می‌داند!

تصور لذت یک غذای تازه در کنار هم

تصور لذت یک غذای تازه در کنار هم

“روزی خواهد رسید که انسان، همه‌ی کارهایش را، به عادت خواهد کرد! " عجب رنج بزرگی‌ست این عادت.
عادت، همان چیزیست که قدیمی‌ترها ترکَش را موجب مرض می‌خواندند. چه عادت به یک عشق چند ساله و چه عادت به قرمه‌سبزی‌های روزهای جمعه! بیا عادت کنیم به بی‌عادتی. چقدر خوب می‌شد به جای سیب قرمز پنبه‌ای، سیب سبز سفت می‌خریدیم و غرق یک تجربه می‌شدیم. به جای قرمه‌سبزی جا افتاده، دیس اسپانیایی برای ظهر جمعه تدارک می‌دیدیم و یا شاید از آن اشکنه‌هایی که با سبزی خوردن لذتش چند برابر می‌شود. بیا عادت کنیم به بی‌عادتی.

به خانه‌هایمان قانون ببخشیم!

به خانه‌هایمان قانون ببخشیم!

سبز… قرمز… زرد…؛ بیا دیوار قانون بسازیم. تو تخت را جمع کن، من کاغذهای پخش زمین را. قانون دیگری را تو وضع کن! سهم تو هم به اندازه‌ی من است. شاید تو قانون وضع‌کن بهتری باشی! راستی کجای خانه قانون‌ها را به خاطر بسپاریم؟ دیوار آشپزخانه یا دیوار پشت اتاق؟

مطلب پیشنهادی: قوانین فنگ شویی؛ چیدمان وسایل در فضاهای مختلف خانه!

عود در دکوراسیون خانه

معجزه‌ی آتش را به خانه بیاوریم

معجزه‌ی آتش را به خانه بیاوریم

آتش معجزه می‌کند. می‌دانم که می‌دانی، ولی آخر ما در طبقه‌ی دهم این آپارتمان شست‌متری مجهز به پکیج‌های گرمایشی سرد بی روح! آتش از کجا بیاوریم که برایمان معجزه کند؟ بیا دست بکار شویم و آتش راه بیاندازیم! که هرچه کهنه شده، بوی نا گرفته، کپک زده؛ در آن بسوزانیم! از آن شمع‌های سفید بزرگ بیاور. می‌گذارم میان همان گلدان‌های شیشه‌ای اورجینال روزهای مبادا! روشن‌شان که کنم معجزه جان می‌گیرد! تو هم عودی روشن کن. ملایم باشد لطفا.

دکوراسیون نشیمن

میز ناهارخوری

کاغذدیواری سنتی شیک

عشق

دکوراسیون شیک و سنتی

عشق و کتاب

مطالعه، اندیشه‌ات را می‌رقصاند و تو خوش‌فکر می‌شوی، بسان کسی که می‌رقصد و خوش اندام می‌شود.
کیفیت زندگی‌ات را دو چیز تعیین می‌کند: کتاب‌هایی که می‌خوانی و انسان‌هایی که ملاقات می‌کنی.

 “قسمت‌هایی از این مطلب از کتاب زیبای: “یک عاشقانه آرام" نوشته‌ی نادر ابراهیمی برداشته شده است."

لذت می‌بریم از اینکه ایده‌های بی‌نظیر خود را در بخش دیدگاه کاربران چیدانه با ما در میان می‌گذارید.

بازنویسی و انتشار: فهیمه مصدرالامور

واتس‌اپ تلگرام

دیدگاه کاربران
shamim در تاریخ 14 مهر 1394
واقعا که نوشته خوبی بود، همراه شدیم با این همه زیبایی های زندگی.. ممنون از این لحن زیبا و گیرا...
nazanin_kd در تاریخ 15 مهر 1394
بیا عادت کنیم به بی عادتی.... این جمله عالی بود.ممنون به خاطر اهمیت به کتاب و ادبیات در متن های اخیرتون.
SANA1365 در تاریخ 15 مهر 1394
بسیار زیبا و دلنشین بود . ممنون
sadeghkargar در تاریخ 15 مهر 1394
بسیار لذت بردم با تشکر فراوان
farahani_samin در تاریخ 15 مهر 1394
ممنون از نگاه مهربان شما دوست بی نظیر
farahani_samin در تاریخ 15 مهر 1394
خوشحالم که لذت بردید ، ممنون از این که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.
farahani_samin در تاریخ 15 مهر 1394
خوش حالم که با چیدانه همراه بودید و لذت بردید
حسین ملک محمدی در تاریخ 18 مهر 1394
سلام هر بار که این صفحات ومطالب رو مرور میکنم جریان زیبای زندگی وبریدن دور شدن از یک نواختی رو زیر پوست وتوی قلبم احساس میکنم یک حس خوب نو شدن .ممنون از مطالب قشنگتون
فخرالزمان در تاریخ 18 مهر 1394
بسیار عالی-لذت بردم- واقعا دکوراسیون هنر میخواد.موفق باشید.
farahani_samin در تاریخ 18 مهر 1394
سلام، خوش حالم به خاطر القای این حس خوب به شما، زندگیتون سرشار از شادی .
farahani_samin در تاریخ 18 مهر 1394
خوش حالم که لذت بردید. ممنون از نگاه زیباتون.
پریسین در تاریخ 05 دی 1394
واقعا عالی بود. خیلی عالی
[email protected] در تاریخ 13 تیر 1395
سلام ممنون عالی بود
پروین در تاریخ 31 تیر 1402
بی نظیر بود
فهیمه مصدرالامور در تاریخ 31 تیر 1402
خوشحالیم که این مطلب مورد پسندتان بود.
آروین در تاریخ 31 شهریور 1402
خیلی عالی بود بسیار زیبا و دلنشین
فاطمه در تاریخ 24 آبان 1402
بسيار زيبا و دلنشين ، عكس العمل غيرارادي من اما گريه بود و دلتنگي براي دورشدن از لذتهاي نزديك زندگي ...........

ثبت دیدگاه