«از یاد رفته» قصه تلخ خاندان ادیبی

«از یاد رفته» قصه تلخ خاندان ادیبی

در قسمت 6 تا 10 سریال چه گذشت

«از یاد رفته» قصه تلخ خاندان ادیبی

چسب سپید آرنگ

ملودرام‌های خانواده‌محور، جذابیت‌های زیادی برای مخاطبان ایرانی داشته و به همین دلیل هم بخش اعظم سریال‌ها در این ژانر ساخته می‌شوند به ویژه در پلتفرم‌ها که مخاطب برای تماشای آن حق انتخاب دارد و دست نویسندگان نیز برای پرداختن به سوژه‌های جدیدتر در این باب بازتر است. شکل دادن قصه با بهره‌‌گیری از چند خانواده و رازهای میانشان که قصه را پیش برده و نویسنده برای تعلیق بخشیدن به آن، چندین نقطه عطف قرار می‌دهد شکلی از نوع قصه پردازی است. سریال «از یاد رفته» ساخته برزو نیک‌نژاد و محصول فیلم‌نت، یکی از همین دسته سریال‌ها است که قصه خود را براساس الگوی اشاره شده سروشکل داده و از قسمت پنجم به بعد، با شیبی ملایم تنش بیشتری به آن بخشیده و در دهمین قسمت یک نقطه عطف اساسی را رقم می‌زند.

ماجرای اعدام مازیار پسر اسماعیل ادیبی، مهمترین معمای سریال در پنج شش قسمت اول به حساب می‌آید که هاله‌ای از ابهام دور قصه می‌پیچد. نقش داشتن ادیبی در دستگیری پسرش به جرم نگهداری مقدار زیادی موادمخدر، نقطه عطف مهمی است که هم گره‌ای را باز کرده و هم گره دیگری به آن می‌زند و گره دوم جایی است که می‌فهمیم مقدار مواد گذاشته شده کار ادیبی نبوده و احتمالا پای نفر دومی در میان است که می‌تواند عطف دیگری را خلق کند. در قسمت‌های ششم تا دهم، قصه بیشتر روی شهاب و پریسا نوه‌های ادیبی و علاقه شکل گرفته میانشان چرخیده و به این ترتیب عشق به یکی از تم‌های اصلی فیلمنامه تبدیل می‌شود. از طرف دیگر، داستانک‌های مربوط به بقیه خانواده پررنگ‌تر شده و به مرور به تنه اصلی فیلمنامه می‌چسبند. برای مثال می‌توان به آرش اشاره کرد که با ورود شهاب به هولدینگ به حاشیه رفته و رابطه‌اش با خاندان ادیبی تیره و تار می‌شود. به موازات فاصله گرفتن از آنها، به هانیه عشق قدیمی‌اش نزدیک‌تر شده و در عین حال به دنبال راهی برای پرداخت باج چند میلیاردی به شاهد قلابی صحنه تصادف می‌شود. در حقیقت، شخصیت آرش در همین قسمت‌ها است که شکل گرفته و هویت پیدا می‌کند.

بهزاد به عنوان خاکستری‌ترین شخصیت سریال نیز پررنگ‌تر از قبل شده و انگیزه‌هایش روشن و روشن‌تر می‌شود؛ از ابراز علاقه به خواهر ناتنی همسر متوفایش تا تلکه کردن آرش بابت تصادف حین مستی و در آخر اجاره دادن مجتمع مسکونی در حال ساخت به آدمی که معامله‌های مشکوک زیادی دارد. سکانس مواجهه بهزاد با ادیبی پس از دستگیری پسرش، سکانس کلیدی سریال «از یاد رفته» به حساب می‌آید که پرده از گذشته بهزاد برداشته و روی پدرسالاری و مستبدی اسماعیل ادیبی تاکید می‌کند؛ عقده‌هایی که با نزدیک مرگ شدن اسماعیل سر باز کرده و بهزاد را به عامل کلیدی پیشبرد داستان تبدیل می‌کند. داستانک مربوط به هشتصد میلیاردی که آرش و بهزاد از هلدینگ برداشته و به خارج از ایران انتقال داده‌اند، یکی از ابهام‌های «از یاد رفته» به حساب می‌آید که همچنان در قسمت دهم گره‌ای از آن باز نشده است. اعتماد دوباره این دو به مردی که پول یاد شده را از طریق او انتقال داده‌اند نیز آنچنان که باید متقاعدکننده نبوده و تنها زمینه را برای نقطه عطف قسمت دهم آماده می‌کند؛ جایی که پلیس به کارگاه ساختمانی ادیبی وارد شده و مواد مخدر زیادی را در گونی‌های دربسته پیدا می‌کند. عطفی که تعلیق را به بالاترین سطح رسانده و سر آخر تماشاگر را در بیم و امید نسبت به سرنوشت اسماعیل ادیبی قرار می‌دهد. دستگیر شدن شهاب نیز  تماشاگر را به یاد گذشته پدرش مازیار انداخته و قرینه‌سازی ظریفی به حساب می‌آید.

برزو نیک‌نژاد با توجه به سابقه طولانی خود در سریال‌سازی به خوبی زیر و بم آن را شناخته و درک درستی از این مدیوم دارد به همین دلیل قاب‌ها متناسب با صفحه نمایشی کوچک‌تر از پرده سینما بوده و دکوپاژ فیلمنامه و ریتم هم تابع آن به حساب می‌‌آید. گروه بازیگران «از یاد رفته»، جزو نقاط قوت آن به حساب می‌آیند که تماشاگران را به تماشای ادامه سریال دعوت می‌کنند؛ از حسین محجوب و فریبا کوثری تا حمیدرضا آذرنگ، فرهاد اصلانی و آزیتا حاجیان که این دو تای آخر پس از مدتی غیبت در این عرصه، درخشان ظاهر شده‌اند. اصلانی به شخصیت خاکستری و لایه لایه بهزاد عمق بخشیده و باورپذیر کرده و حاجیان هم درک تمام و کمالی از شخصیتی سرشار از بغض و کینه با گذشته‌ای  پرپیچ و خم دارد.

«از یاد رفته» به عنوان یک ملودرام خانوادگی متکی بر عناصر آشنای این ژانر تا به اینجا قصه خود را خوب پیش برده و با یک نقطه عطف درخشان، تماشاگرانش را به سمت قسمت یازدهم می‌برد.

محمد جلیلوند

 

 


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه