این در و دیوارها در دل بازار تهران زبان دارند و حرف می‌زنند

این در و دیوارها در دل بازار تهران زبان دارند و حرف می‌زنند

در دلِ بازار تهران، جایی که ردپای قاجارها زیر آجرهای فرسوده گم شده، دیوارهای ترک‌خوردهٔ خانهٔ حاجب الدوله همچون وصله‌ای ناجور بر تن مدرنیته چسبیده‌اند.

چسب سپید آرنگ


اینجا نه یادگارِ وزیری خردمند، که پناهگاهِ خاطراتِ تاریک‌ست؛ جایی که نقشه‌های شومِ قتلِ امیرکبیر را در گوشه‌گوشه‌اش پچ پچ می‌کنند. سقف‌های فرو ریخته، شاهد لحظه‌ای بوده‌اند که مردی تاریخ‌ساز در حمام فین به خون غلتید، و این دیوارها نخستین زمزمه‌های آن خبر شوم را شنیدند.


امروز، تکه‌پاره‌های باقی مانده از خانه، زیر آوار فراموشی و ویترین‌های پاساژ آنتیک، ناله می‌کنند. حاجب الدوله مردی که نامش با خنجرِ خیانت به میرزاتقی‌خانی پیوند خورده ، روزگاری در همین تالارهای فروپاشیده قدم می‌زد.

تنها باد که از لای درزهای خشتی می‌گذرد، زمزمه می‌کند.. «این دیوارها قصه‌ها می‌دانند…»

منبع: lya__photographer_


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه