کوی گلنار در محلهی الهیه، روزگاری نمونهای روشن از کویهایی بود که شهر در آنها قابل لمس میشد. جایی که مردم همدیگر را میشناختند، مسیرها آشنا بود، خرید روزمره، بازی بچهها، گفتوگوی همسایهها و پیادهرویهای کوتاه بخشی از زندگی عادی محسوب میشد و فضا هنوز «انسانمقیاس» باقی مانده بود؛ نه بزرگمقیاس، نه نمایشی، برخلاف آنچه امروز شاهدش هستیم. شاید بتوان گفت اینها از آخرین نمونههای باقیمانده از چنین کویهاییاند.
ساختوساز در این کوی و فرعیهای اطراف آن از اواخر دههی ۴۰ آغاز شد؛ با ویلاها و خانههایی که امروز در زمرهی آثار ارزشمند معماری مدرن تهران قرار میگیرند. از خانهی کوهبر اثر مهدی علیزاده، تا خانهی خسروی اثر گروه معماری نظام عامری، کمونه و خسروی، و خانهی رکسروث اثر یحیی فیوضی؛ آثاری که در کنار یکدیگر، ریتمی یکنواخت و قابل پیشبینی به فضا میدادند و به کوی اجازه میدادند در مقیاسی انسانی باقی بماند.
حتی در دههی ۶۰ نیز، برخی مداخلات جدیدتر به شکل مجموعههای مسکونی کوتاهمرتبه، همچنان تلاشی برای حفظ این مقیاس بودند؛ تلاشی برای نگه داشتن زندگی شهری در سطح کوی، جایی میان خانه و شهر.
هفتهی گذشته، در نخستین گردش از کوی گلنار، بههمراه جمعی از علاقهمندان از این کوی بازدید کردیم. دلیل اصلی این بازدید ساده اما اساسی بود: ما معتقدیم دیدن خودِ این فضاها واجد ارزش است. در معماری، دیدن فقط تماشا نیست؛ دیدن، راهی برای فهمیدن است.
شاید امروز بتوان روشنتر دید که بسیاری از بحرانهای شهر معاصر ایران، دقیقاً از حذف یا له شدن مقیاس کوی آغاز شدهاند؛ جایی که شهر هنوز وجود دارد، اما اگر مراقب نباشیم، «زندگی شهری» بهتدریج از آن رخت برمیبندد.
منبع: کالک استودیو