فیلم خانه ارواح به کارگردانی کیارش اسدیزاده، نهتنها با داستانی مرموز و پر از لایههای پنهان در دل دهه ۳۰ شمسی مخاطب را جذب میکند، بلکه با انتخاب لوکیشن و معماری ویژهاش، فرصتی فراهم کرده تا تماشاگر در دل یک خانه قدیمی، به گذشته سفر کند. خانهای که خود بهتنهایی نقشی پررنگ در روایت داستان دارد و فضایی رمزآلود و تاریخی را به تصویر میکشد.
این خانه، نمونهای شاخص از معماری کهنهساز ایرانی است؛ جایی که دیوارها هنوز بوی زمان را در خود حفظ کردهاند. در نگاه نخست، آنچه بیش از هر چیز توجه را جلب میکند، گچبریهای پرکار و دستساز روی سقف و دیوارهاست. این تزئینات که در دورههای گذشته نشاندهنده شکوه و ظرافت خانههای اعیاننشین بود. نقش و نگارهای برجسته و ظریف، با نورپردازی سینمایی، حالتی سایهوار پیدا میکنند و درست همان چیزی را میسازند که از عنوان فیلم برمیآید.
وسایل داخلی خانه نیز بهخوبی با این فضا هماهنگ انتخاب شدهاند. در گوشه و کنار، جا شمعیهای دیواری به چشم میخورد. تابلوهای قدیمی با قابهای چوبی سنگین، حس اصالت و تاریخ را در دل اتاقها زنده نگه میدارند. حتی دراور بزرگ چوبی، که روزگاری بخشی جدانشدنی از اتاقهای ایرانی بوده، در این فیلم بهعنوان یک شیء نمادین در قاب تصویر ظاهر میشود. همه این وسایل نه فقط بهعنوان عناصر صحنه، بلکه بهعنوان شخصیتهایی خاموش عمل میکنند؛ شخصیتهایی که گذشته را در خود ثبت کردهاند.
خانه در خانه ارواح تنها یک مکان نیست؛ بلکه حافظهای جمعی است که خاطرات و رازهای خانوادگی را در دل خود جای داده. طراحی و معماری آن بهگونهای است که مخاطب احساس میکند هر گچبری، هر ترک دیوار و هر وسیله آنتیک، داستانی برای گفتن دارد. اینگونه است که معماری خانه، پیوندی مستقیم با روایت داستانی برقرار میکند و فیلم را از یک قصه مرموز صرف، به تجربهای چندلایه و تصویری تبدیل میسازد.