وقتی از هویت معماری ایرانی حرف میزنیم، پای روحی به میان میآید که در جزئیترین نقش و طرح خانهها حضور دارد.
در گذشته، هیچ دیواری بیتزئین رها نمیشد؛ باور داشتند اگر جایی خالی بماند، از همانجا «شیطان» وارد میشود. همین بود که خانهها با عشق ساخته میشدند، با توجه کامل به شأن و هماهنگی اجزا؛ حتی خانه نوکرِ خان هم باید در امتداد زیبایی خانه ارباب میبود، چون معماری تنها ساختوساز نبود، آیین زندگی بود.
اما امروز، اگر به پشت سر نگاه کنیم، میبینیم بسیاری از شهرهای تاریخیمان زیر لایهای از بینظمی و بیهویتی شهری دفن شدهاند. خانههایی که زمانی هویت و ذوق ایرانی را فریاد میزدند، حالا در میان ساختمانهای بیروح و بیقواره گم شدهاند.
و عجیب آنکه همان خانههای فروتن و کوچک، امروز آرزوی ثروتمنداناند؛ خانههایی که در سکوت، روایتگر شکوه ازدسترفتهی معماری ایراناند جایی که هنر در آجرها نفس میکشید، نه در تابلوی لوکسِ سردرِ خانه.