معماری ایرانی روزهایی داشته که همهچیز روی یک اصل میچرخید: مهارت واقعی.نه پارتی لازم بود، نه امتیاز، نه سهمیه؛ فقط بلد بودن، تجربه و عشق به کار.
استادکارها سالها روی یک قوس، یک طاق، یا یک نقش وقت میگذاشتند، چون میدانستند بنا قرار است نسلها دوام بیاورد؛ نه فقط تا پایان یک پروژه.
برای همین هم آثارشان هنوز ایستادهاند و از کیفیتی حرف میزنند که بر پایهٔ یادگیری واقعی ساخته شده؛ نه میانبُر.
این تصویر هم نمونهای از همان دوران است؛ دورانی که معماری با دقت، مهارت و سلیقهی واقعی شکل میگرفت و هر جزئیاتش نتیجهی سالها تجربه و استادکاری بود.