خانه در هر داستانی فقط یک پسزمینه ساده نیست؛ گاهی تبدیل به شخصیت خاموشی میشود که رازهای شخصیتهای اصلی را فاش میکند. در سریالهای کرهای، طراحی داخلی خانهها فقط برای زیبایی بصری نیست، بلکه اغلب بازتابی از روحیات، تنهاییها، آرزوها و تضادهای درونی شخصیتهاست.
در این مطلب قصد داریم نگاهی بیندازیم به چند دکوراسیون برجسته و ماندگار در کیدراماهایی که در ذهن مخاطبان حک شدهاند. برخی از این فضاها به دلیل طراحی لوکس و لاکچری، چشمگیر هستند و برخی دیگر با سادگی و گرمای فضایشان، حس آرامش و صمیمیت را القا میکنند. آنچه این خانهها را خاص و بهیادماندنی میکند، فقط ظاهرشان نیست، بلکه نحوهای است که با شخصیتها گره خوردهاند. هر کدام از این دکوراسیونها، نمادی تصویری از دنیای درونی قهرمانان داستان هستند.
«منشی کیم چشه؟» یک سریال کمدی عاشقانه درباره مردی خودشیفته، مدیرعامل جوان و موفق است که دنیایش پر از کنترل، کمالگرایی و آسیبهای روانی دوران کودکی است. در این سریال، رابطه پیچیده او با منشیاش، کیم میسو، محور داستان است.
خانه لی یونگجون (پارک سئو جون) نمونهای از لوکسترین و خاصترین دکوراسیونها در کیدراما است. این خانه با سبک مدرن و مینیمالیستی، پنجرههای بزرگ و فضای باز، ظاهری باشکوه دارد اما در عین حال، بازتاب انزوای درونی و فاصله عاطفی شخصیت اصلی است. او در دنیایی شیشهای و روشن زندگی میکند که همه چیز قابل دیدن است، اما خودش از دیگران فاصله گرفته و منزوی است.
یکی از عناصر شاخص خانه، پلههای خاص آن است که به اتاق نشیمن باز میشوند و همزمان فضای خصوصی او را پنهان میکنند. این طراحی غیرمعمول نمادی از پیچیدگی و شکنندگی شخصیت یونگجون است؛ نشانهای از اینکه ورود به دنیای او آسان نیست. این مکان به دلیل طراحی منحصربهفردش، محبوب است و لوکیشن بسیاری از سریالهای کرهای از جمله باغ مخفی بوده است.
«عشق من اهل ستارههاست» داستان مین جون، یک آدم فضایی است که در دوران سلسله چوسان به زمین میرسد و بعد از چهارصد سال، در دنیای مدرن با سونگیی، ستاره مشهور سینما، آشنا میشود. شرایط زندگی مین جون به عنوان یک بیگانه در زمین و شخصیت خاص و سرسخت سونگیی باعث شده که هر دو چندان خوشحال نباشند. هر دو در آپارتمانهای لوکس و متفاوتی زندگی میکنند که دکوراسیونشان شخصیت و دنیای درونیشان را به زیبایی بازتاب میدهد.
دکور خانهی سونگیی پر از رنگ و زرق و برق است؛ همانند زندگی پرهیجان و پر از جنجال یک بازیگر مشهور. فضای گرم و پر زرق و برق، پر از لوازم لوکس و دیوارهایی که با عکسها و تبلیغات چهرهی او پر شدهاند، کاملاً نشاندهنده خودشیفتگی و حضور پررنگ او در دنیای هنر است.
اما خانه مین جون، کاملاً متفاوت است؛ ساده، سرد و بیشتر با رنگهای خاکستری و آبی طراحی شده که حس بیروحی و دوری او از دنیای انسانها را نشان میدهد. یکی از نکات برجسته این خانه، کتابخانه بسیار خاص و لوکسی است که شامل کلکسیونی از کتابهای نادر و گرانقیمت است، که با شخصیت آرام و متفکر او هماهنگی دارد. همچنین پنجرهی بزرگ و رو به آسمان، که به فضای بیکران و عالم هستی اشاره دارد، یکی از نمادهای کلیدی این دکور است. این پنجره نه تنها فضای زندگی مین جون را روشن میکند بلکه ارتباط عمیق او با فضا و بیگانگیاش را با زمین یادآوری میکند.
داستان سریال درباره کانگ ته است؛ مردی که مراقب بخش روانپزشکی بیمارستان است و مسئولیت مراقبت از برادر مبتلا به اختلال اوتیسمش را هم دارد. زندگی کانگ ته وقتی با مونیونگ، نویسنده مشهور کتاب کودک که شخصیت ضد اجتماعی و دنیایی پر از زخم روانی دارد، برخورد میکند، به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند.
مونیونگ در قلعهای بزرگ زندگی میکند که ساخته پدرش است؛ قلعهای زیبا ولی در عین حال تیره و سنگین، مثل خود او. دکور خانه مونیونگ کاملاً با شخصیت و داستان او همراستا است؛ فضایی سرد، دور از جمع و غمانگیز که با چوب تیره و نور کم ساخته شده است تا حس تنهایی و دنیای پر از زخمهای درونی را منتقل کند. پنجرههای رنگیرنگی بهخوبی به عنوان نمادی از امید و تغییر طراحی شدهاند؛ تکههایی از نور در دل تاریکی که کمکم مونیونگ را به سمت باز شدن و بهبود میکشاند. حیوانات تاکسیدرمی و فضای سنگین خانه، تم مرموز و پر رمز و راز سریال را تکمیل میکنند و تضاد بین زیبایی ظاهری خانه و فضای درونی پر از درد شخصیتها را نشان میدهند. با آمدن کانگ ته، کمکم فضای خانه هم تغییر میکند. نور بیشتری وارد میشود و گرمای زندگی به قلعه سرد مونیونگ راه پیدا میکند.
سریال کرهای وارثان داستان کیم تان، وارث ثروتمندی است که به اجبار خانوادهاش به آمریکا فرستاده شده. چا اون سانگ، دختری فقیر، برای پیدا کردن خواهرش به آمریکا میرود و طی مشکلاتی مجبور میشود چند روزی در خانه کیم تان اقامت کند. آغاز عشق آنها از همان خانه شکل میگیرد، اما پس از بازگشت به کره، تفاوت طبقاتیشان مانعی بزرگ بر سر راهشان میشود.
خانهی کیم تان مثل یک جزیرهی آرام و لوکس در دل آب است؛ ساختمانی تمامشیشهای که دور تا دورش را آب فرا گرفته و در سکوت و آرامشی خیرهکننده غوطهور است. دکوراسیون داخلی بسیار شیک و مینیمال است؛ با دیوارها، سقف و کف تماماً سفید که فضایی مدرن، تمیز و در عین حال کمی سرد و بیروح ایجاد کرده است. در این میان، تنها رنگی که به چشم میآید، آبی آرام استخر است که به خانه حس طراوت میبخشد.
با ورود چا اون سانگ، این فضای سرد دگرگون میشود. او با خود یک دریمکچر رنگی میآورد (نماد بومی که گفته میشود رویاهای خوب را نگه میدارد و کابوسها را دور میکند)، که نهفقط بهعنوان یک وسیله تزئینی، بلکه بهعنوان نمادی از امید، عشق و زندگی تازه در فضای بیروح خانه میدرخشد. این هدیه ساده اما پرمعنا، نقطه آغاز دگرگونی فضای خانه و رابطه احساسی آن دو است.
«گابلین» داستان مردی جاودانه به نام کیم شین است که هزار سال زندگی کرده و همچنان زنده است اما از زندگی خسته و دلتنگ شده. او یک گابلین است که باید دنبال عروس خود بگردد، کسی که تنها میتواند طلسم جاودانگیاش را بشکند و او را به آرامش برساند. در این مسیر، با یک دختر مرموز و سرزنده به نام جی اون آشنا میشود که خودش بار بزرگی بر دوش دارد و میتواند سرنوشت هر دوی آنها را تغییر دهد.
دکوراسیون خانه «گابلین» دقیقاً مثل یک اثر هنری خاص و منحصر به فرد است که هر گوشهاش پر از جزئیات ظریف و زیباست. فضای خانه تلفیقی از سبکهای کلاسیک و مدرن است، اما همه چیز در نهایت سادگی و ظرافت کنار هم قرار گرفته تا حس آرامش و رمز و راز را به بیننده منتقل کند.
دیوارهای خانه معمولاً رنگهای خنثی دارند که با نور طبیعی بزرگ پنجرههای بلند ترکیب شده و فضایی پرنور و دلنشین میسازند. مبلمان با پارچههای مخملی و چوبهای طبیعی تزئین شده که حس راحتی و گرما را به فضا میآورد. نورپردازی خانه هم به شکلی هنرمندانه طراحی شده؛ چراغهای آویز و لوسترهای کریستالی کوچک که در شب، خانه را مثل یک قصر جادویی میکنند. یکی از ویژگیهای شاخص دکوراسیون، استفاده از گلها و گیاهان طبیعی است که به فضای خانه زندگی و طراوت میبخشند و تعادل زیبایی با اجزای سنگی و چوبی ایجاد میکنند.
در نهایت، بسیاری از سریالهای کرهای شاید در نگاه اول داستانی ساده یا تکراری داشته باشند، اما چیزی که آنها را تماشایی و ماندگار میکند، توجه کمنظیرشان به جزئیات است؛ از دکوراسیون خانهها گرفته تا رنگپردازی صحنهها و اشیای نمادینی که هرکدام حرفی برای گفتن دارند. همین دقت و وسواس در خلق فضا باعث میشود حتی سادهترین روایتها هم عمق بگیرند و مخاطب را با خود همراه کنند. این سریالها فقط قصه نمیگویند، بلکه دنیایی میسازند که دیدنشان را واقعاً ارزشمند میکند.
منبع: برترینها