برای سریالهایی از این جنس، افتتاحیهای جذاب در نظر گرفته میشود که گاه ربط آنچنانی به قصه اصلی نداشته اما تماشاگر را ترغیب به تماشای ادامه کار میکند؛ همان کاری که نویسندگان سریال در سکانس افتتاحیه آن انجام داده و با یک فلاشبک تصاویر ترسناکی از روستایی دورافتاده را به تصویر میکشند که تعداد زیادی آنها بر اثر تزریق یک واکسن به کام مرگ رفتهاند.
تماشای سریال برتا؛ داستان یک اسلحه
طرح معما و گره انداختن به داستانهای پرپیچ و خم، محبوبیت زیادی نزد تماشاگران سریال به ویژه سریالهای پلیسی دارد. به همین خاطر هم همه ساله چندین سریال در این ژانر در پلتفرمهای جهانی ساخته میشوند که پلتفرمهای داخلی نیز از آن سهمی دارند؛ دلیل آن هم علاقهای است که طیف قابل توجهی از تماشاگران به این قبیل آثار نشان داده و در عین حال کلیشههای امتحان پسداده و همچنان جذاب، نقش مهمی در شکل دادن به اسکلت فیلمنامه دارند. در سالهای اخیر نیز سریالهای پلیسی-معمایی قابل توجهی در شبکه نمایش خانگی ساخته و عرضه شدهاند که سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه» ساخته امیرحسین ترابی و محصول پلتفرم فیلمنت یکی از تازهترین آنها به حساب میآید که به تازگی نخستین قسمت آن در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
نویسندگان فیلمنامه «برتا؛ داستان یک اسلحه» برای شکل دادن قصه از روشی کلاسیک و آشنا بهره گرفته و با خلق قهرمانی به نام یونس امجد به عنوان سرگرد پلیس، قصه خود را کلید میزنند. برای سریالهایی از این جنس، افتتاحیهای جذاب در نظر گرفته میشود که گاه ربط آنچنانی به قصه اصلی نداشته اما تماشاگر را ترغیب به تماشای ادامه کار میکند؛ همان کاری که نویسندگان سریال در سکانس افتتاحیه آن انجام داده و با یک فلاشبک تصاویر ترسناکی از روستایی دورافتاده را به تصویر میکشند که تعداد زیادی آنها بر اثر تزریق یک واکسن به کام مرگ رفتهاند. در ادامه، قصه به سال 1402 بازگشته و سرگرد امجد را پای میزی میبینیم که با نفر روبروی خود غلام، بازی شجاعت و حقیقت میکند. با ورود یگان ویژه و رکبی که سرگرد و گروهاش به غلام میزنند، این شروع جذاب به آخر رسیده و قصه اصلی با یک نقطه عطف درخشان شکل میگیرد؛ جایی که امجد پیش از رسیدن به خانه و قرار صبحانه با پسرش دانیال، توسط سرهنگ احضار شده تا سرصحنه جنایتی هولناک حاضر شود. کشته شدن سه عضو یک خانواده و پسر جوانی که با دیدن جسد پدرش سکته کرده در حالی که هنوز کیک تولد و کادوها روی میز قرار دارد. پرونده تازهای که به امجد محول شده، پر از پیچیدگی است و سرنخهای کوچک او را به پسر و دختری جوان میرساند.
در سریالهایی از این دست، قصههای فرعی نقش مهمی در گسترش داستان دارند که در اینجا هم از این فرمول تبعیت شده است. داستانک مرد میانسالی که هنگام افتتاح شهرک ساحلی خود با تماس شریک خود برآشفته شده و همراه همسر و فرزندش به طرف تهران میکنند. به این ترتیب، منحنی تنش داستان سیر صعودی به خود گرفته و حواس تماشاگران را تمام و کمال متوجه خود نگه میدارد. یکی از دو عطف پایانی قسمت نخست «برتا؛ داستان یک اسلحه» نیز بر همین اساس شکل گرفته و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به سرنوشت مرد و خانوادهاش نگه میدارد. همچنین به موازات آن با سرگرد امجد و دستیارش محسن مولا همراه شده تا به سرنخ اصلی برسیم؛ سکانسی جذاب، پرتنش و خونینی که طی آن نقطه عطف آخر رقم خورده و سرگرد را وارد چالش تازهای برای رسیدن به حقیقت میکند. پایان مناسبی که تماشاگران را منتظر تماشای قسمت بعدی نگه داشته و قلاب خود را به آنها متصل نگه میدارد. در پرداخت شخصیتها شاهد ترکیبی از شخصیت، تیپ-شخصیت و تیپ هستیم که ترکیب ثابت و تقریبا برنده سریالهای پلیسی به حساب میآیند. کلیدیترین شخصیت کار هم سرگرد امجد است که در همین قسمت اول، میخ خود را محکم کوبیده و شخصیتی جذاب به نظر میرسد. محسن مولا هم تیپ ثابت و آشنای دستیار قهرمان است که نحوه آشناییاش با سرگرد سر صحنه قتل، خوب از کاردرآمده است.
امیرحسین ترابی که تجربه ساخت خونسرد را هم در کارنامه دارد، ریتم خوبی به تازهترین سریال خود بخشیده و چه در دکوپاژ و چه در تدوین آن را لحاظ کرده است. او در اینجا، برای دومین بار با شهرام حقیقتدوست در نقش سرگرد یونس امجد همکاری کرده که موفق هم به نظر میرسد. حقیقتدوست از آن دسته بازیگرانی است که تسلط خوبی روی میمیک چهره و زبان بدن خود داشته و به عنوان یک سرگرد کارکشته پلیس، متقاعد کننده به نظر میرسد. طنز کمرنگی هم در بازیاش به چشم میخورد که برای نزدیک کردن تماشاگر به سرگرد در مقام قهرمان سریال، نقش موثری دارد. در آخر اینکه قسمت نخست سریال «برتا؛ داستان یک اسلحه» به عنوان یک سریال پلیسی-معمایی، از شروع مناسبی برخوردار بوده و میتواند در قسمتهای آتی برگ برندههای جذابی را برای تماشاگران خود رو کند.
محمد جلیلوند