محو شدگی در زندگی زهره در فیلم «همسایه شما، زهره» که در فیلم نت اکران آنلاین شده است، بسیار آشکار و قابل لمس به نمایش درآمده است، آنچنان که در ابتدای فیلم تماشاگر عمیقا با حسوحال کارکتر زهره همزادپنداری میکند، اما با پیشرفتن فیلم، لایههای عمیقتری از شخصیت زهره به نمایش درمیآید و آن جا است که اکثریت مخاطبان متحیر میشوند و این سوال به وجود می آید که چرا؟
اجتماع ابعاد گستردهای دارد و ما معمولا با نگاهی اجمالی وسطحی به آن نگاه میکنیم، اما زیر پوستههای عمیق تر جامعه اتفاقها و روایتهایی در جریان است که معمولا آنها را نمیبینیم چراکه کتمان میشوند.
روایتها یا رازهای شخصی که پشت نقاب های همهچیز تمام ما در جریان است و معمولا برای دیگران عجیب به نظر میآید. حتی میتوان به آن «پشت صحنه زندگی انسان های غرق شده در زندگی اجتماعی» گفت یا حتی تنها مرزی که در این دوران، بین تنهایی انسانها و جهان بیرون باقی مانده است.
زهره زنی است که نه تنهایی را خوب بلد است و نه حضور سالم در اجتماع را. البته باید به او حق داد، چراکه زهره قربانی زخمی عمیق است که در روانشناسی به آن «ترومای بین نسلی» میگویند. زهره از مادرش محبت ندیده و نیاموخته است آن را به فرزندانش نیز منتقل کند. او یاد گرفته است که تنها با خدمت و ازخودگذشتگی میتواند خودش را در جامعه مورد قبول واقع کند.
ارتباط زهره و اطرافیانش دقیقا شبیه به ارتباط زهره با گربهها است با این تفاوت که گربهها زهره را سرزنش نمیکنند یا او را مقصر اتفاقات پیش آمده نمیدانند. آنها تنها از امتیاز و خدماتی که زهره بهشان میدهد نهایت استفاده را میبرند.
در شخصیت زهره نوعی شکنندگی ریشهدار دیده میشود که با پوشش نازک اما محکم سعی در پنهان کردن آن از جامعه دارد. پوششی که نه تنها از جهان بیرون قابل نفوذ نیست، بلکه از درون نیز مانع تعامل صحیح احساسات زهره با جهان پیراموناش میشود و ماحصل این همه سرکوب تبدیل شده است به خشمی عمیق که زهره و اطرافیان نزدیکش را با هم به ته دره میکشاند.
همین موضوع باعث شده است تا تمام قدمهایی که زهره در زندگی برمیدارد همراه با دودلی و یا حتی احساس نادیده گرفته شدن از سوی اطرافیان همراه باشد. او با تردیدی عمیق زندگی میکند و زندگی او تبدیل شده است به صحنه نبرد منطق و جنون و همین تضادهای عمیق باعث شده است تا زهره فردی باشد که همیشه بر لبه تیغ راه میرود.
او خودش را مقصر میداند؛ مقصر مسائل کوچکی مانند تمام شدن شیشه سرکه بالزامیک یا حتی مقصر مرگ عزیزانش و این موضوع پای زهره را به مسیری باز کرده است که از خودش انتقام بگیرد. از خودش به کمک نقطه ضعفهای خودش!
روایت زندگی زهره نسخهای تصویری است از آن شعر احمد شاملو که میگوید: «هیچکس چنین فجیع به کشتن خویش برنخواست که من به زندگی نشسته ام…»
زهره نماینده قشر وسیعی از جامعه جهانی است که ما روزانه با آنها روبرو میشویم؛ افرادی که از دور یا نزدیک با ما در ارتباط هستند و ما هیچگاه از حال درونی آنها باخبر نمیشویم. برای مثال دوست شادابی که شب با لبخند از او خداحافظی میکنیم و صبح او به زندگی خود پایان داده است، عزیزی که همیشه صحبت های ما را میشنود و سنگ صبوری است که خود حرفی برای گفتن ندارد، یا دقیق تر بگوییم، فکر میکند اگر بگوید برایمان خسته کننده است، مادری که شبانه روز در خدمت خانواده است و دم نمیزند تنها سال به سال شکستهتر میشود و…
اینها همهوهمه نمونه هایی است از انسان هایی که با بحران محو شدن مرز بین تنهایی و حضور در اجتماع کلنجاری درونی و عمیق دارد و ما میبینیم و متوجه نمیشویم تا زمانی که کار از کار گذشته باشد.
رستاک شاهولی
اکران آنلاین همسایه شما، زهره فقط در فیلم نت