بهترین فیلمنامهها نیاز دارند تا با زبانهای مختلف خود را در باور مخاطب بنشانند. یکی از جنبههای مهم این باورپذیری طراحی اصولی و درست صحنه و لباس و انتخاب صحیح لوکیشن است تا بتواند سیر کلی فیلم را با به طور شفافتری برای بیننده توضیح بدهد. یک فیلم خوب مجموعهای از خطوط عملکردی است که اگر هرکدام از آنها اصطلاحا لنگ بزند و نتواند به درستی پیادهسازی شود، فیلم آن طور که باید و شاید به دل مخاطب نخواهد نشست. در این مقاله از چیدانه قصد داریم درمورد طراحی صحنه فصل دوم از سریال خاتون صحبت کنیم. سریالی درام و داستانی عاشقانه در بستر تاریخ که توانسته است محبوبیت چشمگیری در بین دوستداران فیلم و سریال به دست بیاورد. با ما همراه باشید تا با نمایش چند سکانس از این سریال، صحنهپردازی آن را با هم بررسی کنیم.
داستان درمورد زندگی شخصیتهای حقیقی تاریخ بوده و به قلم تینا پاکروان نوشته شده است. قصه خاتون مربوط است به زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و کاراکترهای تاثیرگذار آن زمان مانند بیبی مریم بختیاری (خاتون) که مرکز توجه سریال است. ایران در خلال جنگ جهانی دوم یکی از حساسترین و دراماتیکترین دورههای خود را از سر گذرانده اما در در سینما و تلویزیون کشور ما به این برهه از تاریخ بیتوجهی زیادی شده است. دورهای که مردسالاری حرف اول را میزند در حالی که جامعه آن روز میل زیادی به تمدن و پیشرفت دارد. در خاتون با زنانی جسور، شجاع و آزادیطلب مواجه هستیم که هرکدام از آنها قرار است با سبک و سیاق خاص خود به این قصه جهت بدهند.
نویسنده و کارگردان
تهیهکننده
مشاهده بیشتر
طراح صحنه
بازیگران
خانههای قدیمی حال و هوای خاص خودشان را دارند. خانهای که خاتون پس از جدایی از شیرزاد به آن پناه میبرد خانهای است آجری و سنتی با دکوراسیونی که از هرگونه زرق و برق و اشرافیت دوری کرده است. این خانه پدری خاتون است، زنی روشنفکر در زمان خود که با وجود رفاه و امکانات شخصیتی اندیشمندانه و بامعلومات دارد، در حالی که انتظار میرود با تفکر عمومی قشر تجملگرای آن دهه، زنان مرفه رو به جواهرات و آراستگی افراطی و خوشگذرانی و نازپروردگی بیاورند. خانه کمنور به نظر میآید و با چند فانوس و آباژور روشن است، شاید طراح، لوکیشن را با انواع و اقسام چراغها صحنهآرایی نکرده تا بتواند حس بیامیدی و دلسردی حاکم بر قصه را به مخاطب انتقال بدهد.
با اینکه پدر خاتون (آقای بختیاری) دارای رتبه اجتماعی قابل قبولی است اما در بین لوازم دکوراسیون خانه او زرق و برق و تجملات و اشرافیت به چشم نمیخورد، تیم طراحی صحنه سریال برای آراستن خانه پدری خاتون به مبلمانی چوبی و ساده بسنده کردهاند و خبری از مبلمان پرطمطراق و سلطنتی و کارشده نیست. قاب عکسهای چوبی کوچک، فرشهای لچک و ترنج لاکی و سنتی، لوازم دکوراتیو کوچک و تزئینات ساده این خانه را به خانهای کمنقش و بیآلایش تبدیل کرده است. در اتاق خواب پدر خاتون کتابخانهای شخصی به همراه میز و صندلی مطالعه وجود دارد و حتی طراح صحنه برای آراستن و تزئینات اتاق نیز از کتاب استفاده کرده است، همه اینها نشان میدهد که اولویت اهالی این خانه به جای اشرافیگری و تجملگرایی بیرویه، اخلاقیات، مطالعه، دانش و آگاهی بوده است.
بد نیست بدانید که معماریهای سنتی تمام هم و غمشان معطوف به آراستگی داخل خانه بود و نمای بیرونی آنچنان اهمیتی برای معماران قدیم نداشت. پرکارترین و پرجلوهترین قسمت خانه اندرونی بود تا ساکنین خانه زمانی که بیشترین اوقات خود را در این بخش از خانه سپری میکنند احساس خستگی و تکرار نداشته باشند. برای رسیدن به حیاط اندرون خانه هیچ راهی به جز راهروی نیمهتاریک ورودی نبود و آن هم آنقدر پیچ و تاب داشت تا افراد داخل خانه از نگاه نامحرم در امان بمانند. همه اینها نشان از این داشت که معماری قدیمی و سنتی ایرانی را یک معماری درونگرا بنامند.
حیاط خانه کثیف و نامرتب است و برگهای زرد سرتاسر حیاط را پوشاندهاند، تخت گوشه حیاط زیر گرد و خاک و کثیفی مدفون شده و خانه بوی مرگ میدهد. خانهای رنگ و رو رفته که احتمالا روزگاری یکی از شاهکارهای معماری در تهران قدیم بوده است اما دیگر خبری از آن شکوه و سرزندگی نیست، زیرا ساکنان آن دلمردهاند.
طبق شیوه معماری سنتی اتاقهای خانه دور تا دور حیاط چیده شدهاند. معمولا در این تیپ خانهها اتاقهای تابستانی در ضلع جنوبی خانه بودند تا کمتر در معرض آفتاب باشند و خنک بمانند. اتاقهای زمستاننشین روبروی اتاقهای تابستانی قرار میگرفتند تا از بهترین جهت تابش نور خورشید بهرهمند شوند. جالب است بدانید که این خانهها طوری ساخته میشدند تا از بادهای نامطبوع و طوفانهای منطقهای در امان باشند و آسیب نبینند. در تصویر زیر نمایی کلی از حیاط خانه را میبینید.
تصویر زیر را ببینید. من و شما به این فضا میگوییم آشپزخانه اما پدربزرگ و مادربزرگهای ما به آن مطبخ میگفتند. مطبخها معمولا در پشت فضاهای اصلی خانه واقع میشدند و مکانهایی خنک بودند. اگر خانه مادربزرگهایتان را به یاد بیاورید احتمالا سماور قدیمی، دبههای ترشی و پارچ و لیوانهای طرح قدیم آنها را نیز به خاطر خواهید آورد، اقلامی که در چند سکانس از سریال خاتون به چشم میآیند.
آن قدیم و ندیمها که شهرها اینقدر پایین و بالا نداشتند و خانه فقرا و مرفهان کنار هم قرار داشت، از روی نما و ظاهر خانه اصلا نمیشد حدس زد که این خانه متعلق به فردی غنی است یا فقیر! تنها نشانهای که از بیرون میتوانستید میزان متمول بودن صاحبخانه را حدس بزنید دربها و سردرهای تزئینشده و ستونهای اشرافی و تراشخورده بود. وگرنه خانه کوچک بود یا بزرگ، معمولا یک حیاط مرکزی داشت با تعدادی اتاق دور تا دور حیاط و حوض که در قلب حیاط خانه واقع شده بود. در تصویر زیر هم یک مدل از خانههای سنتی را میبینید که ظاهری نامرتب و شلخته دارد و آشفتگی و درهم و برهم بودن اوضاع زندگی اهالی خود را فریاد میزند.
شاید امروز وقتی نام هتل به گوشمان میرسد نمایی مدرن و لوکس به ذهنمان خطور کند و بکگراند خاصی از تم کلاسیک هتلهای قدیمی نداشته باشیم. احتمالا این روزها در چیدمان لابی و طراحی داخلی اتاقهای کمتر هتلی شاهد چینش کلاسیک هستیم و اگر هم چنین دکوراسیونی طراحی شود در جهت یادآوری حال و هوای نوستالژیک و قدیمی انجام شده تا بتواند مسافرین خود را چند روزی به صفای خانههای چند دهه قبل بازگرداند. در سریال خاتون هتل پرشیا اقامتگاه دایی انگلیسی قصه (مهران مدیری) است. هتلی شیک و مجلل با پنجرههای بزرگ و پردههای فاخر والاندار کتیبهای، مبلمان سلطنتی در لابی و راهپلههای چوبی و تابلوهایی از طهران قدیم که روح دیگری به فضای هتل بخشیدهاند.
استفاده از رنگهای باوقار و سنگین مانند سبز سدری و زیتونی، قهوهای، کرم و زرشکی در دکوراسیون کلاسیک مرسوم است و نشانگر شخصیت و ابهت این سبک چیدمان است و معمولا در آن خبری از رنگهای تند و تیز و شاد و پررمق نیست. متریال چوب در سبک کلاسیک قدیمی حرف اول را میزند، آن هم چوبهای مرغوب و تیرهرنگ که شکوه خاصی را در فضا به جریان میاندازند. همان طور که در صحنههای مختلف سریال میبینیم جای جای این هتل با چوب دکور شده است تا فضایی گرم و صمیمی را به بیننده القا کند.
سریال خاتون تمام تلاش خود را کرده است تا از تهران قدیم و خانههای قدیمی آن در طبقه قشر غنی و فقیر جامعه زمان خود تصاویر ماندگار و جذابی به جا بگذارد، هدفی که شاید تا حدود زیادی به آن دست پیدا کرده است.
مطالب پیشنهادی چیدانه:
نویسنده: مهشید بختیاری| عضو تحریریه چیدانه