تصورش را بکنید: به جای دیوارهای سفید و بسته آپارتمان، از پنجره که نگاه کنی، حیاطی پر از نور را ببینی. در میان حیاط، حوض آبی قرار دارد که آفتاب روی سطح آن میرقصد و انعکاس آسمان آبی در آن موج میزند. دورتادور حوض، گلدانهای شمعدانی به صف ایستادهاند؛ قرمز و نارنجی، همانهایی که بوی خوشِ خانههای قدیمی را زنده میکنند. اینجا نه از صدای آسانسور خبری است، نه از همسایه بالایی، فقط صدای آب و آواز گنجشکهاست که فضا را پر کرده.
این خانه، با سقفهای بلند و پنجرههای ارسی، با آجرهای قرمزی که هر کدام روایتی از گذر سالها را در خود حفظ کرده، فقط یک ساختمان نیست؛ یک کتاب خاطره است. معماری آن، برخلاف آپارتمانهای یکشکل امروزی، نفس میکشد. هر گوشهاش قصهای دارد: از تابستانهایی که کنار حوض گذشت تا پاییزهایی که برگهای پاییزی حیاط را فرش میکردند. در چنین خانهای، زندگی فقط سکونت نیست؛ غرق شدن در آرامشی است که در دل تمدن و زیبایی ریشه دوانده.
منبع: ebrahim_azarpour