در دل یکی از محلههای قدیمی مشهد، خانهای سهطبقه با صلابت و وقار ایستاده است. نمای بیرونی آن، با آجرهای سهسانتیِ بههمپیوسته، روایتگر روزگاری است که معماری، هنرِ دست بود و هر بنا، قصهای در دل داشت.
از روبهرو، که به حیاط نگاه کنی، سه پنجرهٔ بلند مستطیلی در هر طبقه چشمها را میدزد. پنجرهٔ میانی در هر ردیف، کمی از خط دیوار بیرون زده، گویی میخواهد به مهمانان خانه خوشآمد بگوید. در کنارش، دو پنجرهٔ باریک و قدی قرار گرفته که تا نیمه با نردههای آهنیِ ظریف پوشیده شدهاند. طرح این نردهها ساده نیست؛ پیچوتابهای هنرمندانهاش یادآور نقشونگارهای سنتی است که روزی دستآهنگران چیرهدست، با عشق بر آهن میکوبیدند.
اما اگر ویدیو این خونه رو ببنید، دید از کنار، راز دیگری از این خانه را فاش میکند: پنجرههای کوچک دایرهای، مانند چشمانی کنجکاو، نور را به درون راه میدهند و به ساختمان، روحی تازه میبخشند. این پنجرههای گرد، تضاد زیبایی با خطوط عمودی پنجرههای اصلی ایجاد کردهاند.
رنگ درِ ورودی خانه، هوشمندانه انتخاب شده است؛ نهچندان تند که از هارمونی آجرها بزند، و نهچندان محو که در میان معماری باشکوه بنا گم شود. این رنگ، گویی حلقهٔ اتصال زمین و آسمان این خانه است؛ همپای آجرهای کهن، و همنفس آبی آسمان مشهد.
و سایهبان سبز درختان در تابستان، پناهگاه رهگذران میشود و در پاییز، فرشی از برگهای زرد و نارنجی، حیاط را میپوشاند. گویی طبیعت و معماری، دست در دست هم دادهاند تا این خانه، نهتنها سکونتگاه، که تابلویی زنده از هنر و زندگی باشد.
این خانهٔ آجری، با پنجرههای بلند و نردههای ظریف، با رنگهای گرم و درختان سر به فلک کشیده، قصهای است از مشهدِ دیروز؛ شهری که در آجرهایش تاریخ میتپد و در معماریاش، عشق جاری است.
منبع:MAHNAZAKBARI.VB