خانه رضا و عاطفه در حوالی اوین؛ مثل یک برش از کیک خوشبختی

خانه رضا و عاطفه در حوالی اوین؛ مثل یک برش از کیک خوشبختی

امروز در چیدانه به سراغ داستان خانه رضا و عاطفه رفته‌ایم.

چسب سپید آرنگ

در صفحه اینستاگرام javadatefeh منتشر شد: از سال هزار‌وسیصدوهشتاد‌و‌یک تا سال هزاروسیصدهشتاد‌چهار را در این خانه؛ در اوین، زندگی می‌کردم! اولین مجموعه داستانم؛ «تا مقصد می‌خوابم، بیدارش نکن»، را در این خانه نوشتم و چاپ کردم! جالب آن که چون پایان داستان‌ها تاریخ و محل نوشتن داستان [اوین] را زده بودم، داستان‌ها دو سالی در ارشاد دوره‌ی خاتمی [اصلاحات مدعی آزادی و آزاداندیشی!] گیر کرد! فقط و فقط به‌خاطر نام اوین! با برادرانم حسین و وحید  روزهای درخشان و غریبی را در این خانه، شب و صبح کرده‌ایم!

در این خانه بیشتر از دویست مقاله نوشتم که از سال هشتاد‌و‌یک تا سال هشتاد‌و‌پنج در روزنامه‌ها و مجلات مهم و معتبر آن سال‌ها منتشر شدند! در این خانه بود که پیمان قطعی و سنتی و رسمی هم‌سری با عاطفه‌ام‌گذاشته شد و به ازدواج رسیدیم!

شما از خانه‌هایتان چه احساسی می‌گیرید؟


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه