در دل زندگیهای پرهیاهوی امروز، هنوز هم آدمهایی پیدا میشوند که با یک کار ساده اما بزرگ، امید و انسانیت را زنده میکنند. چندی پیش، زنی خیرخواه پا به خانهی دو برادر سالخورده گذاشت؛ خانهای که به دلیل شرایط سخت زندگی و ناتوانی جسمی یکی از آنها، به شدت کثیف و بههمریخته بود. او بیهیچ چشمداشتی آستین بالا زد و خانهای را که سالها رنگ تمیزی و آرامش ندیده بود، جانی دوباره بخشید.
خانهای تمیز و مرتب همیشه میتواند پناهگاهی برای آرامش ذهن و روح ساکنانش باشد؛ جایی که هر وسیله سر جای خودش است و نفس کشیدن در آن سبکتر میشود. اما تصور کنید وارد خانهای شوید که کوچک، فرسوده و پر از زبالههای پلاستیکی است؛ دبههای بزرگ و کوچک، لباسهایی که سالها خاک رویشان نشسته و فرشها و موکتهایی که بیهیچ کاربردی روی هم انباشته شدهاند. فضایی که نه تنها از آرامش خبری نیست، بلکه هر گوشهاش یادآور سنگینی سالها بیتوجهی است.
در این خانه، حتی رختخوابها در گوشه دیوار مثل نظارهگرانی خاموش، شاهد انباشت بیپایان وسایل و زبالهها بودند. وقتی تیم پاکسازی وارد شد، همه چیز رنگ دیگری گرفت؛ کوهی از وسایل بیاستفاده و زبالهها از دل خانه بیرون کشیده شد. آنقدر حجم انباشتهها زیاد بود که در نهایت دوازده نیسان آشغال از این خانه خارج شد؛ دوازده نیسانی که نشانی بود از بازگشت امید و شروع دوباره برای فضایی که میتوانست دوباره مأمنی آرامشبخش باشد.
سر سخت با لکه ها، راحت در شستشو