Chidaneh.com placeholder image

طراحی صحنه فیلم «طبقه هسّاث»؛ فیلمی طنز در فضایی منفی و افسرده!

به قلم: مهشید بختیاری

در کمتر فیلم طنزی دیده شده که سوژه داستان از مرگ و میر و فضای منفی و کاراکترهای غمگین و سیاهپوش انتخاب شده باشد، اما کمال تبریزی که کارگردان سوژه‌های سخت است و سعی می‌کند در زیرلایه طنزمایه‌های خود نقدی هم بر مسائل اجتماعی جامعه داشته باشد این بار دست روی موضوع جالبی گذاشت و پروژه فیلم «طبقه هسّاث» را استارت زد. اما آیا فضاسازی و صحنه‌پردازی و انتخاب لوکیشن‌ها در این فیلم به گونه‌ای بوده است که طنز خوابیده در پشت اتفاقات داستان برای بیننده باورپذیر باشد؟ در این مقاله به سراغ فیلم «طبقه هسّاث» رفته‌ایم تا طراحی صحنه آن را با همدیگر بررسی کنیم. شما هم تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.

 درباره فیلم «طبقه هسّاث»

فیلم «طبقه هسّاث» به کارگردانی کمال تبریزی و محصول سال 1392 است. رضا عطاران در این فیلم توانست جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مرد را در سی و دومین جشنواره فیلم فجر از آن خود کند. کمال تبریزی که با ساخت «مارمولک» خاطره کمدی‌سازی موفق را در ذهن سینمادوستان به جا گذاشت این بار با انتخاب سوژه‌ای اجتماعی-مذهبی دست روی عقاید دینداران تندرو و افراطی گذاشت و مخاطبان را با چالشی روبرو کرد که شاید باورهای دینی و اخلاقی بسیاری از ما را هم قلقلک بدهد. فیلمنامه این فیلم به قلم پیمان قاسم‌خانی تحریر شده است و به گفته خود او یک سال زمان برد تا ایده‌ها و ذهنیات نویسنده روی کاغذ بیاید و ساختاری شسته رفته و منسجم به خود بگیرد. اما چرا هسّاث؟ شاید برای شما هم جالب باشد که این غلط املایی در اسم فیلم چه حکمتی دارد؟ حکمت آن دقیقا همین است! جلب توجه بینندگان با ایجاد یک حرکت نامتعارف و غیرمعمول!

تابلو فرش ریحان

خلاصه فیلم «طبقه هسّاث»

طبقه هسّاث یا حساس، داستان مردی متدین و متعصب و سنتی به نام کمالی (رضا عطاران) است که به تازگی همسر خود را از دست داده و برای او قبری دو طبقه خریداری کرده تا در زمان فوت خودش را در طبقه دوم و در کنار همسرش به خاک بسپارند. اما پس از چندی متوجه می‌شود که این قبر به اشتباه به نفر دیگری هم فروخته شده و جنازه مردی نامحرم در طبقه دوم قبر همسرش دفن شده است. کمالی که در زندگی او تعصب و غیرت حرف اول را می‌زند و حتی از منطق و شرعیات و عقاید مذهبی او نیز سبقت می‌گیرد خونش به جوش آمده و در تکاپو می‌افتد تا جنازه آن مرد نامحرم را از قبر همسرش بیرون بکشد تا حس مالکیتی که هنوز بر بدن و جسم زنش دارد آسیب نبیند و اطرافیان و هم‌صنف‌هایش نگویند که کمالی بی‌غیرت است! از همان دقایق ابتدایی فیلم پیداست که این مرد از مرگ همسرش غمی به دل ندارد و تنها برای او مهم است که مراسم همسرش آبرومندانه برگزار شود و وجهه اجتماعی‌اش در دیدگاه دوستان و رفیقان و اطرافیان و همکاران بازاری‌اش آسیب نبیند. 

شاید بتوان «طبقه حساس» را طنزی اجتماعی دانست که در لایه‌های زیرین خود ناهنجاری و معضلات موجود را به باد نقد می‌گیرد. فیلم در عین شوخ و شنگ بودن و رد و بدل کردن دیالوگ‌های کمدی حرف خودش را می‌زند. داستان فیلم خطی و ساده است و در همان چند دقیقه اول تمام می‌شود اما در سکانس آخر و پایان‌بندی فیلم مفاهیمی قابل تامل نهفته است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

عوامل فیلم «طبقه هسّاث»

کارگردان

  • کمال تبریزی

تهیه‌کننده

  • جواد نوروزبیگی

نویسنده

  • پیمان قاسم‌خانی

طراح صحنه

  • سارا سمیعی

بازیگران

  • رضا عطاران
  • پانته‌آ بهرام
  • هوتن شکیبا
  • آزاده صمدی
  • محمدرضا فروتن
  • بهاره رهنما
  • پیمان قاسم‌خانی
  • رضا بهبودی
  • بهادر مالکی
  • محمد بحرانی
  • کاظم سیاحی

خانه کمالی

اینجا خانه یک مرد پولدار و بازاری با عقاید سنتی و متعصبانه است. البته این خانه را زنی باسلیقه و کدبانو اداره می‌کند و از ابتدا تا پایان فیلم هر تصویری که از پانته‌آ بهرام (همسر کمالی) در فیلم نشان داده می‌شود یا مشغول پخت و پز و آشپزی است و یا دارد به خانه و زندگی می‌رسد. در اولین سکانس وارد آشپزخانه سنتی خانه کمالی می‌شویم و چشممان به قابلمه‌ها و قوری‌ها و ظرف و ظروف رنگ و وارنگ و پرنقش و نگار می‌خورد. خانم خانه دارد قرمه‌سبزی می‌پزد که ناگهان دچار ایست قلبی شده و به زمین می‌افتد و در لحظات پایانی قبل از مرگ دست زن وارد تصویر می‌شود و زیر غذا را خاموش می‌کند! این قاب به طرزی هوشمندانه یک زن سنتی فراموش‌شده را به تصویر می‌کشد که تنها وظیفه او در این خانواده خدمت‌رسانی به شوهر است و در لحظات پایانی زندگی‌اش هم به این عهد و پیمان ناعادلانه پایبند بوده است: خدمتگزاری و انجام وظیفه و خانه‌داری تا دم مرگ!

کمالی و همسرش متعلق به نسلی سنتی هستند، نسلی که در بسیاری از خانواده‌های آن زمان ارزش زن را نه به افکار و استعداد و نبوغ و شایستگی‌های او، بلکه به خانه‌داری و آشپزی و خدمت‌رسانی مطلق به همسر تلقی می‌کردند. این نسل عاشق دکورهای سنتی و شلوغ و پروسیله بودند و کمتر رد پایی از مدرنیته و تکنولوژی در خانه‌های قدیمی ایرانی مشاهده می‌شد. این دکوراسیون هم پر از اسباب و وسایل تزئینی و دکوراتیوها و اکسسوری‌های شلوغ و پرنقش است. بین دو گلدان تزئینی و گرانقیمت قاب عکس بزرگ کمالی به عنوان مرد خانه با ژستی مغرورانه و پرمدعا به چشم می‌خورد و فضای مردسالارانه حاکم بر خانه را بیش از پیش در ذهن بیننده تقویت می‌کند.

مبلمان شیک و کلاسیک و گل و گلدان و رنگ‌های زنده و روشن این خانه به ما می‌گویند که این زن تلاش می‌کرده تا فضای منزلش را گرم و صمیمی نگه دارد، در این میان کمالی هم به عنوان مردی ثروتمند برای سر و وضع خانه و خانواده‌اش چیزی کم نمی‌گذاشته، اما صدحیف که این رسیدگی سطحی و ظاهری دردی را از قلب پردرد و نادیده گرفته شده همسر او دوا نمی‌کرد.

در همان دقایق ابتدایی فیلم مخاطب متوجه می‌شود که کمالی مردی دورو و متظاهر است، در زمان زنده بودن همسرش برای او کوچکترین اهمیتی قائل نبوده و حتی از مرگ او نیز ناراحت نیست و هیچ احساس خلائی ندارد. به محض مرگ همسرش مسواک او را از روی روشویی برمی‌دارد، چراغ‌ها را خاموش می‌کند تا چشمش به قاب عکس زن نیفتد و خلاصه همه جوره سعی می‌کند حضور پنهان او را نیز نادیده بگیرد. اما به محض این که متوجه دفن شدن مردی غریبه و نامحرم در قبر همسرش می‌شود ناگهان رگ غیرتش باد می‌کند و همسرش برای او می‌شود مهم‌ترین موجود دنیا! البته که باز هم این همسر مرحوم نیست که برای کمالی مهم است، بلکه فقط می‌ترسد اطرافیان غیرت او را زیر سوال ببرند. میان‌پرده‌های هوشمندانه و ظریف در این فیلم که با خلاقیت زیبایی به شکل سنگ قبر با بیننده صحبت می‌کند و کلام و پیام خود را به او می‌رساند هم نکته‌ای جالب و تاثیرگذار است.

اما حالا در اتاق خواب این مرد و زن شاید مهم‌ترین چیزی که به چشم بیننده می‌آید همین قاب عکس دونفره خالی از احساس است. قاب عکسی که زن آن را به دیوار آویخته تا عشق قلبی‌اش به خانواده را به این شکل بروز بدهد اما مرد با تماشای این قاب آزرده‌خاطر می‌شود و این عشق به هیچ عنوان به چشم او نمی‌آید. دکوراسیون سنتی اتاق نشان می‌دهد که این مرد عاشق افکار سنتی و قدیمی است و آنچه که از شخصیت او نیز برمی‌آید این است که هیچ تمایلی هم به آپدیت کردن اطلاعات ذهنی و عقاید قدیمی خود ندارد. تختخواب چوبی ابزارخورده با تاج بلند و تراش‌کاری‌شده بزرگترین المان این اتاق است که نشان از یک دکوراسیون کلاسیک و ایرانی دارد. یک میز توالت ست با تختخواب که جلوی آینه‌اش هیچ وسیله زنانه‌ای به چشم نمی‌خورد، به ما می‌گوید که زن این خانه زیاد هم اهل سرخاب و سفیداب نبوده و فقط به خانه‌داری و تر و تمیز نگه داشتن آن فکر می‌کرده است. 

محل کار کمالی

این تم کلاسیک و سنتی دکوراسیون در چیدمان محل کار کمالی هم دیده می‌شود. او پارچه‌فروش است و در مغازه‌اش بیشترین رنگی که به چشم می‌خورد رنگ‌های تیره و دلمرده هستند و مجموعا فضایی سنگین را به وجود آورده‌اند. کمالی مردی مذهبی، غیرتی، افراطی و تندرو است و این رنگ‌های تیره و سیاهی که از ابتدای فیلم بر تن شخصیت‌ها و در دل دکوراسیون خانه و محل کار این مرد می‌بینیم نشان از کمدی سیاهی دارد که شاید روکشی از طنز و شوخی داشته باشد اما در بطن آن حرف دیگری نهفته است.

و در پایان به سکانس آخر فیلم می‌رسیم. سکانسی قابل تامل با مفهومی عمیق… در آن مرد بی‌توجه و تعصبی قصه را می‌بینیم که در قبر باورهای غلطش دراز کشیده و تنهایی و تنگنایی عمیق را در کنار جنازه زن تجربه می‌کند، زنی که دیگر نیست تا ندامت و پشیمانی همسرش را ببیند و در این سکانس برفی و سرد دیگر برای همه چیز دیر شده است.

 

همچنین در چیدانه بخوانید:

 

واتس‌اپ تلگرام

دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه