روایتی خواندنی از فرزندان دلیر ایران

روایتی خواندنی از فرزندان دلیر ایران

سینما به عنوان شاخه‌ای از هنر بخشی از سیستم گسترده ارتباطات است. قدمت نشانه‌شناسی در هنر به قدمت تاریخ سینمای جهان است. یک کارگردان ماهر بخش بزرگی از داستانش را در دنیای دیگری برای مخاطب تعریف می‌کند: دنیای نشانه‌های نمادین. این همان چیزی است که در دیالوگ‌ها رد و بدل نمی‌شود و مخاطب با بینش هنری خود سعی دارد تا حقایق را از میان نشانه‌ها دریابد. طراحی صحنه و دکوراسیون دریچه‌ای است تا کارگردان بتواند با مخاطب ارتباطی موثر برقرار کند. مقوله سینمای نمادین در ایران نیز توسط کارگردان‌های معروفی کار شده است که از جمله آن‌ها می‌توان ناصر تقوایی را نام برد، کارگردانی که علی‌رغم نداشتن تحصیلات آکادمیک در سینما و به واسطه علاقه زیاد خود به هنر و ادبیات توانسته است آثار ماندگاری را در سینمای کشور به جا بگذارد. حال به مناسبت سالروز تولد ناصر تقوایی عزیز، در این برگ از فیلم دکور چیدانه تصمیم داریم به بررسی یکی از بهترین و ایرانی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما بپردازیم و طراحی صحنه فیلم «ای ایران» را که با موضوع انقلاب اسلامی ساخته شده، مورد تحلیل قرار دهیم. با ما همراه باشید.

فیلم نت

درباره فیلم «ای ایران»

همانطور که از نام فیلم برمی‌آید «ای ایران» فیلمی در ستایش اتحاد و همدلی مردم ایران است. روزهای آخر سلطنت پهلوی است و در روستای ماسوله مردم در آستانه تجربه تحولات جدیدی هستند. این فیلم در سال 1368 و به کارگردانی ناصر تقوایی به اکران درآمد اما علی‌رغم انتظارها از جشنواره فیلم فجر تنها یک سیمرغ گرفت و آن هم سیمرغ بهترین طراحی پوستر بود! اما برای سینماگران این ابهام همیشه وجود داشته است که کارگردان دایی‌جان ناپلئون که در کارنامه‌اش بیش از هرچیزی فیلم‌های ساخته‌نشده و ناتمام دارد چرا به انزوا کشیده شد؟ برخی منتقدان مدعی هستند که به علت دیدگاهی که ناصر تقوایی به انقلاب اسلامی و عوامل آن داشته، دیده نشدن فیلم در جشنواره حرکتی مغرضانه بوده است، زیرا تقوایی در فیلم عامل اصلی انقلاب را اتحاد و همبستگی مردم می‌داند و نقش روحانیت را بسیار کمرنگ و حتی بی‌رنگ نشان می‌دهد. فیلم سرشار است از نشانه‌های ایرانی، از جمله عید نوروز، پرچم و سرود زیبای ایران عزیزمان که در جای جای فیلم به نمایش درمی‌آید. موسیقی وطنی در فیلم نقش زیبایی را ایفا می‌کند و تقریبا در اکثر سکانس‌هایی که در مدرسه‌ی روستا فیلمبرداری می‌شود، دانش‌آموزان در حال تمرین سرود «ای ایران» هستند. سرودی که از جان بچه‌های ایران تراوش می‌کرد، شرافت خود را در قالب سفارشات نظامی قرار نداد و حتی دیکتاتوری روستا نتوانست آن را به خدمت خود دربیاورد.

خلاصه فیلم «ای ایران»

فیلم ای ایران، آخرین روزهای حکومت پهلوی را در روستای ماسوله روایت می‌کند. سرگروهبان مکوندی با بازی اکبر عبدی به تازگی به پاسگاه ماسوله آمده و از طرفداران سرسخت پهلوی است. او در بدو ورود خود سعی می‌کند با ایجاد رعب و وحشت و اعمال خشونت‌آمیزی مانند حکومت نظامی از مردم روستا زهر چشم بگیرد و جایگاهش را تثبیت کند.

عوامل فیلم «ای ایران»

نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان

  • ناصر تقوایی

بازیگران

  • اکبر عبدی
  • حسین سرشار
  • حمید جبلی
  • غلامحسین نقشینه
  • محمد ورشوچی
  • ثریا حکمت
  • اکبر معززی
  • اصغر بیچاره
  • کامران فیوضات
  • رحیم بقایی

همه چیز از پاسگاه شروع می‌شود

در همان سکانس اول وارد پاسگاه می‌شویم و فضای نظامی آن ذهن بیننده را درگیر می‌کند. در هر اتاق قاب عکس بزرگی از محمدرضا پهلوی روی دیوار آویزان است تا وفاداری طبقات نظامی به حکومت بیشتر به چشم بیاید. در فضای خارجی ساختمان پاسگاه یک میله پرچم و یک توپ جنگی دیده می‌شود تا ساحت و قلمرو پاسگاه مشخص شود. دوربین در ابتدای فیلم روی پرچمی بی‌حرکت است که بر فراز میله پرچم پاسگاه نصب شده است، سپس پایین می‌آید و کل روستای ماسوله را نشان می‌دهد. کارگردان می‌خواهد به ما بگوید که هرآنچه در این روستا اتفاق می‌افتد سمبلی است از آنچه در کل ایران در حال وقوع است. پاسگاه حکومت و سرگروهبان مکوندی راس این حکومت بوده و بر مسند آن تکیه زده است. مکوندی از یکی از سربازان که جثه بزرگ و غول‌پیکری دارد درخواست می‌کند تا با یک فوت خود پرچم شیر و خورشید را تکان بدهد زیرا یک پرچم ساکن و بی‌حرکت در شان پاسگاه نیست. ظاهرا از همان ابتدا دستمان می‌آید که پاسگاه به زور قصد دارد شرایط را خوب و امیدبخش نشان بدهد.

بازداشتگاهی که برای پاسگاه در نظر گرفته شده یک اتاق تنگ و خفه و نم‌کشیده است که در آن فقط یک تخت و یک صندلی به چشم می‌خورد. در جایی از فیلم از سرگروهبان مکوندی می‌پرسند که این صندلی بازجویی است؟ جواب می‌دهد: بازجویی که صندلی نمی‌خواهد، این صندلی تمشیت است! بله! روی این صندلی همه بازداشتی‌ها بدون بازجویی شکنجه می‌شوند و این نمادی است از ظلم و خشونت حکومت وقت.

در فضای روستا چه می‌گذرد؟

فیلمبرداری فیلم در روستای ماسوله انجام شده است. این روستا که در بخش فومنات واقع است و خانه‌های پلکانی معروف آن برای همه ما مردم ایران صحنه‌ای آشناست، ساختار و بافتش از ده‌ها سال پیش تا به امروز تغییر چندانی نداشته است، یعنی اگر شما همین امروز سفری به این روستای زیبا و کارت‌پستالی داشته باشید با صحنه‌هایی که در فیلم می‌بینید تفاوت چشمگیری را احساس نخواهید کرد. اکثر خانه‌ها به رنگ زرد یا رسی ساخته شده‌اند و علت آن است که به دلیل کوهستانی بودن منطقه، اکثر مواقع نیمی از ماسوله در مه فرو می‌رود و این رنگ‌ها کمک می‌کنند تا خانه‌ها بهتر دیده شوند. مجموعه‌ای از خانه‌های روستای ماسوله بر روی یک شیب بنا شده‌اند، حیاط خلوت هر خانه، بام خانه‌ای دیگر است و پایداری و پیوستگی جالبی در معماری روستا به چشم می‌خورد. این نوع معماری راوی صمیمیت و همدلی اقوام ایرانی با یکدیگر است، یعنی همان اصلی که روایت فیلم به شدت بر آن تاکید دارد.

در ابتدای داستان و قبل از شروع حکومت نظامی سرگروهبان مکوندی، بازار شلوغ و پررفت و آمد است و این شور و امید و زنده بودن فضای روستا را نشان می‌دهد. اما پس از این مکوندی به رفتارهای دیکتاتورمآبانه‌اش ادامه می‌دهد مغازه‌ها بسته و بازار سوت و کور می‌شود، تردد مردم روستا محدود شده و آن شور و حال و سرزندگی از فضای روستا رخت برمی‌بندد. درست است که مردم دیگر در کوچه پس کوچه‌های روستا رفت و آمد ندارند اما در زیر پوست روستا و در گوشه خانه‌های خود طرح نابودی دیکتاتوری و ایجاد اتحاد و همدلی با یکدیگر را ریخته‌اند. در انتها نیز هیمن مردم آگاه به پاسگاه حمله می‌کنند و در حالی که سرگروهبان مشغول جشن و عیش و نوش ارتقاء درجه است بساط او را به هم می‌ریزند و مسندش را منهدم می‌کنند و این جمله معروف از تاریخ‌نگار معروف آلمانی -هانا آرنت- را به یادمان می‌آورند که: «در نظام‌های دیکتاتوری همه چیز تنها 15 دقیقه پیش از فروپاشی خوب به نظر می‌رسد».

خانه سرگروهبان دیکتاتور

خانه سرگروهبان مکوندی درست است که یک خانه روستایی است، اما سر و شکل آن از مابقی خانه‌های روستا یک سر و گردن بالاتر است. امکاناتی مانند تخت و میز ناهارخوری برای یک خانه روستایی در آن زمان یک آپشن لاکچری به حساب می‌آید. در و پنجره‌های چوبی و فرش‌های قرمز سنتی یک دکوراسیون روستیک تمام‌عیار را نشان می‌دهد که شور و حال خوبی به فضای خانه بخشیده است. همچنین لباس نظامی که سرگروهبان به شکلی تمیز و مرتب روی جوب‌لباسی آویزان کرده نشان می‌دهد چقدر برای لباس خود ارزش قائل است و به پست و جایگاهش حسابی می‌نازد. قاب‌های نصب‌شده به دیوار اتاق نمایشگاهی است از افتخارات سرگروهبان که گویای وفاداری و خوش‌خدمتی او به شاه و حکومت اوست.

این روستا یک مدرسه بیشتر ندارد!

بله! روستا فقط همین مدرسه را برای دانش‌آموزان در نظر گرفته است، محیطی کوچک که کودکان چسبیده به هم روی نیمکت‌ها می‌نشینند تا همگی در یک کلاس جا بشوند، اما در همین محیط کوچک و محقر افراد بزرگ و آزادی‌خواهی قرار است رشد کنند و تربیت بشوند. تراس مدرسه مانند اکثر خانه‌های روستا چوبی و سنتی است و از طریق همین تراس کلاس‌ها به همدیگر راه دارند. پنجره‌های بزرگ کلاس همیشه باز است، پنجره‌هایی که رو به نور، طبیعت، امید و روشنایی باز می‌شود. مدرسه نمادی از آگاهی و شور و امید و خط مقدم انقلاب است، در فیلم وقتی مدرسه تخریب و منهدم می‌شود حکومت هم سقوط می‌کند. پسر سرگروهبان مکوندی که در همین مدرسه ثبت نام شده و تحصیل می‌کند نماینده افرادی است که از عقاید پدرش پیروی می‌کند اما بعد به سمت مردم برمی‌گردد. در فیلم «ای ایران» مدرسه جایگاه پررنگ و والایی دارد و در انتهای فیلم زمانی که انقلاب پیروز می‌شود سرود پیروزی توسط همین دانش‌آموزان و جلوی مدرسه با نوایی باشکوه به اجرا درمی‌آید.

ناصر تقوایی با کمک تیم حرفه‌ای طراحی صحنه و لباس خود توانست فیلمش را به یکی از آثار انقلابی ماندگار سینمای ایران تبدیل کند. «ای ایران» به یادمان می‌آورد که در تاریخ ایران بر مردم کشور چه روزگارانی گذشته است.

همچنین در چیدانه بخوانید:


دیدگاه کاربران
محمد مهدی در تاریخ 19 تیر 1402
فیلمنامه بسیار سخیفی دارد ولی بازیگران خوبی در آن بازی کردند شاید یک دقیقه خنده دار هم نداشته باشه

ثبت دیدگاه