جنگل‌ها فروخته شدند، کلاردشت ماند و سیمان و حسرت…

جنگل‌ها فروخته شدند، کلاردشت ماند و سیمان و حسرت…

کلاردشت، روزگاری پناه آرامش و بوی درخت و خاک خیس بود؛ جایی که مه میان شاخه‌ها می‌رقصید و صدای پرنده‌ها موسیقی صبحش بود.

چسب سپید آرنگ

اما حالا کافی‌ست نگاهی از بالا به آن بیندازید؛ در میان کوه و سبزه، برج‌هایی قد کشیده‌اند که گویی نفس زمین را بند آورده‌اند.

ساختمان‌سازی، اگرچه نماد پیشرفت شهری است، اما وقتی حریم طبیعت را می‌شکند، به تدریج حیات را از دل خاک بیرون می‌کشد.

هیچ طرح عمرانی، هیچ سود اقتصادی، و هیچ مجوزی نباید از «حق محیط‌زیست» فراتر برود. حریم جنگل‌ها، خطوط قرمز زمین‌اند؛ جایی برای احترام، نه ساخت‌وساز.

در کلاردشت، هر متر از این ساخت‌وسازِ بی‌حد، یادآور درختی‌ست که دیگر نیست، پرنده‌ای که کوچ کرده و آبی که دیگر جاری نمی‌شود.
زمین خسته است، اما هنوز فرصت داریم. اگر امروز متعهدانه حریم طبیعت را رعایت کنیم، شاید فردا هنوز صدای جنگل را بشنویم.


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه