از زاهدان واقعی تا زاهدان طلایی بلاگرها؛ فاصله از زمین تا فالوئر!

از زاهدان واقعی تا زاهدان طلایی بلاگرها؛ فاصله از زمین تا فالوئر!

امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که فاصله میان «واقعیت» و «نمایش» از هر زمان دیگری بیشتر شده است. شبکه‌های اجتماعی، مخصوصاً اینستاگرام، صحنه‌ای شده‌اند برای بازنمایی زندگی‌هایی درخشان، بی‌نقص و در ظاهر لوکس؛ حتی در شهرهایی که سال‌ها با واژه‌هایی چون «محرومیت» و «کم‌برخورداری» شناخته می‌شدند.

فیلم نت

نمونه‌اش زاهدان است؛ شهری که همیشه در اخبار و روایت‌ها با کاستی، گردوخاک و کمبود امکانات معرفی می‌شد، حالا در ویدیوهای بلاگرها به شهری طلایی تبدیل شده است. خانه‌هایی که در قاب تلفن همراه می‌درخشند؛ از سرویس‌های غذاخوری طلایی و کریستال‌های درخشان گرفته تا مبلمان سلطنتی با منبت‌های سنگین و پرده‌هایی که بیش از آنکه کارکردی داشته باشند، نقش تزئینی اغراق‌شده‌ای پیدا کرده‌اند. حتی بوفه‌ها، که در بسیاری از خانه‌ها به ندرت استفاده می‌شوند، در این ویدیوها به مرکز توجه تبدیل شده‌اند. پر از ظروف گران‌نما، ست‌های طلایی و مجسمه‌های دکوری که در هماهنگی با نورهای گرم و چراغ‌های لوسترهای چندشاخه، تصویری از «خانه‌ای رؤیایی» می‌سازند.

اما واقعیت چیست؟ این نمایشِ تجمل، بیش از آنکه بازتاب «سبک زندگی مردم زاهدان» باشد، تصویری فیلترشده از آرزوی دیده‌شدن است. بلاگرها برای جذب فالوئر و جلب توجه، خانه‌هایی را نمایش می‌دهند که بخش کوچکی از جامعه می‌تواند داشته باشد. نتیجه؟ شکاف تازه‌ای میان آنچه «واقعاً هست» و آنچه «باید دیده شود». در این میان، زاهدانِ واقعی جایی است میان سادگی و نجابت مردمش؛ شهری که گرچه هنوز با محدودیت‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند، اما روح اصالت و معنا در آن جاری است. زاهدان طلایی بلاگرها اما، بیشتر از آنکه بوی زندگی بدهد، بوی رقابت برای فالوئر و لایک می‌دهد.


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه