بیآبی به بلایی فراگیر در ساختمان تبدیل شده، یک بحران روزمره است. از طبقه بالا تا پایین، همه از نبود آب مینالند؛ شیرها باز میشوند، اما صدایی نمیآید.
فاطمه، یکی از ساکنان خیابان سنایی است و تعریف میکند که قطع طولانیمدت آب و برق جزئیات زندگی روزمرهاش را دچار مشکل کرده است؛ کارهای سادهای مثل پر کردن فلاشتانک خانههایی که فقط سرویسهای بهداشتی فرنگی دارند. غیر از آن وحشت از قطع دائمی آب او را آزار میدهد.
او نگران از دست رفتن امکان زندگی در تهران است؛ شهری که همه خانوادهاش ساکن آن شدهاند: «همه این اتفاقات آسیب روحی زیادی به من وارد میکند. آب که قطع میشود ظرفها نشسته باقی میماند، خانه گرم است، کولر بدون آب میسوزد و تو هیچ پیشبینیای از روزهای آینده نداری. به همین دلیل است که دائم اضطراب دارم و قرص پرانول میخورم.»
شقایق میگوید حتی خانههایی که در طبقات همکف هم زندگی میکنند با همین مشکل روبهرو میشوند: «من شنیدم که در خیابان سنایی تانکر آوردند و آب توزیع میکردند. من از همان روزهای ابتدای جنگ چند دبه آب و آب معدنی ذخیره کردم. در این مدت هم فقط کارهای ضروری را انجام میدهیم. در این مدت من مجبور شدم یک روز درمیان استخر بروم که بتوانم خودم را تمیز کنم. از کولر هم نمیتوانم استفاده کنم. نظم زندگی از دستم خارج شده و وقتی هم که آب وصل است، مدام دلشوره دارم که نکند دوباره قطع شود؟ یک اضطراب مداوم دارم و دیگر کنترل زندگی دست خودم نیست. بعد از اینکه 48 ساعت آب قطع بود یک منبع آب 70 لیتری کنار حمام گذاشتم و از آن استفاده میکنم.
منبع: همشهری