Chidaneh.com placeholder image

طراحی صحنه فیلم «به رنگ ارغوان»؛ جایی که عشق بر سیاست پیروز است!

سبک روستیک یکی از آن سبک‌های پرطرفدار دکوراسیون است که بخصوص در زندگی‌های ماشینی امروز بسیار محبوب واقع شده، به گونه‌ای که دیزاینرها و طراحان داخلی هرروز دست به ابتکارات جدیدی می‌زنند تا در دل زندگی سرد شهری یک طبیعت گرم و دلچسب به وجود بیاورند. به همین دلیل در فیلم دکور این هفته از چیدانه به سراغ فیلمی رفته‌ایم که در حال و هوای روح‌نواز روستاهای شمال کشور فیلمبرداری شده است. فیلم «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا یکی از دلایل موفقیت خود را مدیون تیم حرفه‌ای طراحی صحنه است. تیمی که از تمام جزئیات استفاده کرده است تا کاراکترهای خود را با زبان دیگری به بیننده بشناساند و هر آنچه که در قالب دیالوگ قابل بیان نیست را از طریق طراحی صحنه و و لوکیشن به مخاطب تفهیم کند. با ما باشید تا به همراه هم صحنه‌پردازی این فیلم را بیشتر بررسی کنیم.

درباره فیلم «به رنگ ارغوان»

فیلم‌هایی که در ژانر سیاسی ساخته می‌شوند معمولا با سانسوربازی‌ها و حساسیت‌های خاصی همراه هستند. درست مانند به رنگ ارغوان که یک دوره 5 ساله از توقیف را تجربه کرد تا بالاخره در اسفندماه سال 1388 بر روی پرده سینماها به اکران درآمد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فجر را نیز از دیگر رقبای خود برباید. حاتمی‌کیا در به رنگ ارغوان سعی کرده است تا نگاهی شکاکانه به همه چیز داشته باشد. در اینجا داستان دیگر تقابل فرد در برابر دشمن نیست، تقابل فرد با سیستم است. یعنی مامور در برابر سیستمی می‌ایستد و قد علم می‌کند که توسط آن پرورش یافته است، چرا که می‌خواهد برای اولین بار فارغ از هرگونه دستور و انضباطی، به مکنونات قلبی و خواسته‌های درونی و انسانی خود پاسخ بدهد. غریزه در برابر آرمان می‌ایستد و آرمان‌ها رنگ می‌بازند. آرمان‌هایی که به انسان‌ها تزریق شده است، نه آرمان‌هایی که فرد خودش به آن رسیده باشد. اما مشکل کجاست؟ آیا حاتمی‌کیا می‌خواهد به ما بگوید که در برابر عشق ایستادن کار قهرمان قصه او نیست؟ یا سیستم و آرمان دچار مشکل شده است؟ کدامیک؟!

فیلم نت

درباره فیلم «به رنگ ارغوان»

حمید فرخ‌نژاد (با نام مستعار شهاب8) ماموری امنیتی است که برای پیدا کردن یکی از سران فراری منافقین راهی یکی از روستاهای شمال می‌شود و تحت عنوان دانشجوی رشته جنگل‌داری با دختر او (ارغوان کامرانی) همکلاس شده تا از طریق دختر به پدر دست پیدا کند. سپس دم و دستگاه جاسوسی‌اش را راه می‌اندازد و صبح تا شب به رصد کردن مکالمات و مراودات ارغوان کامرانی (با بازی خزر معصومی) می‌پردازد. به رنگ ارغوان با «نظاره کردن» آغاز و با آنتی‌تز آن، یعنی «نظاره شدن» پایان می‌یابد. همه چیز در فاصله دیدن و دیده شدن رخ می‌دهد و داستان دل سپردن مابین این دو آغاز و پایان شکل می‌پذیرد. عشقی ناگهانی در زمان و مکانی نادرست به سراغ مامور امنیتی قصه می‌آید، عشقی که با ایدئولوژی و انضباط خشک سیستم منافات دارد و او را سردرگم می‌کند، اما بیایید در این روزها که یکی از مهمترین دغدغه‌های دراماتیک بسیاری از ما داستان «وظیفه در تقابل با احساس است» اجازه بدهید برای دقایقی به یک چالش بزرگ فکر کنیم: به نظر شما کدامیک مهم‌تر و ارزشمندتر است؟ وظیفه یا احساس؟

عوامل فیلم «به رنگ ارغوان»

نویسنده و کارگردان

  • ابراهیم حاتمی‌کیا

تهیه‌کننده

  • سید جمال ساداتیان

طراح صحنه

  • محسن شاه‌ابراهیمی

بازیگران

  • حمید فرخ‌نژاد
  • خزر معصومی
  • کوروش تهامی
  • فرهاد قائمیان
  • بهناز توکلی
  • رضا بابک

تصویری از یک اتاق جاسوسی!

شور و نشاط و رنگ و لعاب زیاد از مشخصات دکورهای روستیک خانه‌های باصفای شمال کشور هستند. اما در این اتاق نه خبری از زیبایی خانه‌های روستایی است نه شور زندگی در آن جریان دارد، تنها چیزی که به چشم می‌خورد یکسری اسباب و وسایل الکترونیکی و دوربین و دستگاه‌های شنود است تا شهاب 8 راحتتر بتواند سوژه‌اش را تحت کنترل قرار بدهد. این بی‌رنگی و بی‌نوری در نگاه اول روحیات سرد و خشک این مامور امنیتی و سیستمی که تحت فرماندهی آن مشغول کار است را در ذهن بیننده تداعی می‌کند، اما هرچه رو به پایان فیلم می‌رویم نظر ما در مورد خلق و خوی شهاب8 تغییر می‌کند و این تغییر در تمام جنبه‌های تصویری و رفتاری مشاهده می‌شود. به عنوان مثال در ابتدای فیلم بک‌گراند لپ‌تاپ هوشنگ تصویری از گئرستانی با قبرهای خالی بود که زنی در حال عبور از روی آن قبرهاست، اما پس از مدتی تصویر زمینه لپ‌تاپ او به عکس زیبایی از ارغوان کامرانی تغییر می‌کند. هوشنگ تلاش می‌کند که کم‌کم لباس و پوسته شهاب 8 را دربیاورد، زمین بگذارد و به خودش ثابت کند که تمام شخصیت او در مامور امنیتی یک دستگاه اطلاعاتی بودن خلاصه نمی‌شود. بله! او فقط یک مامور نیست، بلکه یک انسان است!

اتاق زیبای ارغوان

در همان سکانس‌های ابتدایی فیلم وقتی هنوز همه کاراکترها برای ما گنگ و ناشناس هستند وارد اتاق ارغوان می‌شویم. اگر سری در این اتاق که به نوعی پناهگاه ارغوان به شمار می‌آید بچرخانیم احتمالا حدس می‌زنیم که بعنوان صاحبخانه با دختری طبیعت‌دوست، لطیف و بامطالعه طرف هستیم. قاب‌هایی از مناظر و درختان که دیوارهای اتاق را تزئین کرده‌اند و گل و گیاه و جنگل کوچکی که ارغوان به اتاقش آورده گواه احترام او به زیبایی‌های طبیعت است. عکس‌های دسته‌جمعی او با دوستانش که در جای جای خانه قرار دارد یادآور خاطرات شیرین زندگی او هستند و خبر از شور و نشاط روحی این دختر می‌دهند. همچنین عبادتگاه کوچکی که در گوشه‌ای از اتاق برای خود دست و پا کرده ارغوان را شخصی مذهبی و معنوی به مایِ بیننده معرفی می‌کند. او غمی سنگین و بزرگ را به دوش می‌کشد اما سعی می‌کند آن را از تمام آدم‌های پیرامونش مخفی نگه دارد و نقابی شاد و روحیه‌مند را بر روی چهره‌اش حفظ کند. خانه شلوغ و پروسیله ارغوان با یک چیدمان ساده روستایی، نقش و نگار و رنگ‌های شاد فرش و پرده‌ها، پرده‌های توری و رومیزی‌های قلاب‌بافی‌شده، اسباب و وسایل چوبی، گلدان‌ها و مجسمه‌های تزئینی متعدد، همه و همه امضایی است بر یک دکوراسیون روستیک جذاب که تیم طراحی صحنه به خوبی از پس آن برآمده است و حس و حال خانه‌های ساده و زیبای شمال کشور را به بیننده انتقال می‌دهد.

ارغوان در نیمه ابتدایی فیلم به کنج اتاق زیبایش پناه می‌برد و تقریبا شخصیتی منفعل دارد. او جنگل را دوست دارد، در آن قدم می‌زند، آن را تماشا می‌کند، درموردش کتاب‌های قطور می‌خواند، اما در برابر تخریب جنگل و  قطع شدن درختانش در سکوت تنها می‌ایستد و نگاه می‌کند! شخصیتی سراسر منفعل و بدون واکنش، و تنها عشق می‌تواند او را به دختری کنشگر و باانگیزه تبدیل کند. در سکانس آخر فیلم ارغوان را می‌بینیم در حالی که طناب داری بر گردن دارد و در صف اول معترضین به نابودی جنگل ایستاده است، و در یک کلام، این اتفاق عشق است که توانسته از او ارغوانی دیگر ساخته بسازد.

در سبک دکوراسیون روستیک احترام به طبیعت جای راحتی را می‌گیرد، یعنی شاید مبلمان، تختخواب و لوازم چوبی خیلی هم راحت و گرم و نرم نباشند اما حرارت و صمیمیت جالبی در فضای خانه به جریان می‌اندازند و از همه مهمتر حضور طبیعت و تعامل انسان با طبیعت است که در فلسفه این دکوراسیون بسیار ارزشمند به شمار می‌رود.

همچنین در چیدانه بخوانید:

 


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه