Chidaneh.com placeholder image

گالری نبشی، خیلی آرام، خیلی آبی

به قلم: سحر طاهری

انگار قرار بر این بود که یک خانه با ابرهای سفید در آسمان آبی ببینم. روی زمین راه می‌رفتم اما  سنگفرش آن خانه مثل پله‌های آسمان بود. علف‌های سبز لا به لای سنگ‌های حیاط خانه ، مانند چمنزاری  روییده روی خاک‌های کهکشان به نظر می‌آمد. یک نقطه آبی بود مثل آسمان، مثل دریا، مثل رنگ کاشی‌های حوض‌های ایرانی، مثل آبی فیروزه نیشابور، مثل هر آبی آرام دوست داشتنی.
خانه‌ی نبشی در میان خانه‌های قدیمی کوچه خسرو مردمان خسته شهر تهران را به آرام آبی درونش دعوت می‌کند. قرار است این خانه با پستو یا پلکان و حتی پناهگاهش که مربوط به سالهای جنگ است کرانه‌ی آسمان هنر این سرزمین برای همه‌ی آدم‌های این شهر باشد.  همین ما، آدم‌های عادی کوچه و خیابان که سالهاست از هنر هنرمندانشان و سرگذشت‌شان بی خبر مانده‌ایم. این هفته به سراغ این خانه‌ی قدیمی می‌روم تا داستانی دیگر از خانه‌ی دیگر در یکی از خیابان‌های قدیمی تهران را با هم بشنویم.

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

قالیشویی ادیب

بهترین مسیر رفت و آمد به گالری نبشی

آدرس گالری نبشی: تهران، خیابان کریم‌خان، خیابان ویلا، کوچه خسرو، پلاک ۵۱، مرکز نبشی

خیابان ویلا

خیابان کریم خان زند وخیابان ویلا در دهه‌ی پنجاه

خیابان ویلا هنری ترین خیابان تهران قدیم

آرامش خیابان ویلا را از همان اول می‌شود حس کرد. سرعت راه رفتنم را به خاطر ویترین‎‌های دیدنی و رنگارنگ فروشگاه‌های صنایع دستی کم می‌کنم. ناگهان جلوی یک مغازه می‌ایستم. از پشت حفاظ‌های گرد آهنی مغازه چشمم به کارت پستال‌های جذابی می‌افتد که کنار هم چیده شده‌اند. خیلی سریع به یاد دست خط مادرم، چهره بچه‌های فامیل و پاکت‌های سفید نامه می‌افتم. زمان برای من ایستاده و من غرق در خاطرات خوش کودکی‌ام جلوی یک مغازه چهل تا پنجاه ساله بی حرکت خشکم زده بود. به یاد خانه نبشی می‌افتم، در حالی که افسوس بسته بودن مغازه را می‌خورم راهم را پیش می‌گیرم و همزمان به این فکر می‌کنم چه خوب که هنوز این خیابان زنده است.
•  خیابان استاد نجات‌اللهی (نام پیشین: خیابان ویلا) از خیابان‌های مرکزی شهر تهران است. این خیابان که جهتی شمالی-جنوبی دارد از خیابان انقلاب در سمت جنوب آغاز شده و پس از عبور از خیابان کریمخان به خیابان سرو در سمت شمال منتهی می‌شود. این خیابان مابین و به موازات خیابان‌های قرنی و حافظ واقع شده‌ است. ( ویکی پدیای فارسی)
•  از خیابان طالقانی (تخت جمشید) و ویلا به عنوان اولین مرکز مهم اتفاقات تجاری، اداری و اقتصادی در آسیا و ایران نام می‌برند.
•  تاریخ شکل گیری خیابان ویلا  به اواخر دوره پهلوی اول بر می‌گردد که در دوره پهلوی دوم توسعه پیدا می‌کند.
•  در این خیابان هتل‌های بزرگی هم چون  هتل انقلاب، هتل مرمر، هتل هویزه و … قرار داشت که نشان دهنده محل تردد و فعالیت بازرگانان ایرانی و خارجی در این منطقه بوده است.
•  از همان اوایل تاسیس خیابان ویلا  فروشگاه‌های صنایع دستی فراوانی در این خیابان فعالیت داشته‌اند که با توجه به تاریخچه تجاری این خیابان برای دسترسی راحت بازرگانان ایرانی و خارجی به سوغاتی‌ و صنایع دستی کشور ایران بوده است. سازمان میراث فرهنگی نیز نام گذر صنایع دستی را جهت حمایت از زحمات هنرمندان صنایع دستی و معرفی  خیابان ویلا به عنوان مرکز فروش صنایع دستی برای این خیابان انتخاب کرد.
• در خیابان ویلا شخصیت‌های تاریخی و فرهنگی بسیاری زندگی کرده‌اند که خانه‌ی بسیاری از آن‌ها دیگر نیست و خانه‌ی برخی نیز رنگ فراموشی به خودش گرفته و در حال تخریب است.

بازسازی خانه های قدیمی، با الهام از عدد 7 در خانه 55 ساله اصفهان!

بازسازی خانه ای در مصر و معماری کویری ایران

بازسازی خانه هنرمندان ایران در باغ هنر تهران!

صنایع دستی ایران را به مهمان خارجی تان هدیه دهید.

خانه آیدا و شاملو

خانه‌ی آیدا و شاملو در خیابان خسرو

 

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

 

گالری نبشی در خیابان پر قصه‌ی خسرو

به خیابان خسرو می‌رسم. چشمانم به دنبال خانه‌ای است که می‌گویند برای تخریب پنجره‌هایش را برداشته‌اند. همان خانه‌ای که به مدت یکسال خانه‌ی عشق ماندگار شاملو و آیدا بوده است. آیدا سرکیسان در مصاحبه با روزنامه اعتماد در سال 87 یکی از خاطرات زیبای این خانه را این گونه توصیف می‌کند: 
««کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود/ انسان با نخستین درد/ – در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد-/ من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.» عاشقانه‌ای به نام «آیدا در آینه».
نخستین باری که شاملو این شعر را برایتان خواند به یاد می‌آورید؟
امکان دارد به یاد نداشته باشم؟ «آیدا در آینه» را که نوشت، در خانه خیابان ویلا با مادر و خواهرهایش زندگی می‌کرد. یک روز ١١ صبح رفتم خانه‌شان، خودش خانه نبود. رفتم به اتاقش. تختش گوشه اتاق بود و کنار آن میزی گذاشته بود. روی تخت نشستم و آیدا در آینه را روی دیوار دیدم، با خطی زیبا، با مداد و بدون قلم‌خوردگی، مرتب روی گچ دیوار سپید نوشته شده بود. حیران شده بودم. ناگهان آمد تو، دید دارم شعرش را می‌خوانم.
واکنش شاملو در آن لحظه چه بود؟ (آیدا با حرارت به این سوال پاسخ می‌دهد.)
گفت دیشب یکهو بیدار شدم و خواستم شعر بنویسم، کاغذ دم‌دستم نبود روی دیوار نوشتم.
بعد از آن روز هیچ وقت به آن خانه رفته‌اید؟ آیا آن شعر هنوز هم روی دیوار است؟
بعد از آن‌که ازدواج کردیم و مادرشان هم از آن‌جا رفتند، دیگر توی آن خانه نرفته‌ام. فقط از جلوی‌اش رد شده‌ام. از سرنوشت آن دیوار هم خبری ندارم. اما افسوس می‌خورم که چرا آن تکه از گچ دیوار را برنداشتم. می‌شد دیوار را با کاهگلش کند و جایش را به سادگی پر کرد. اتفاق عجیبی بود که هنوز ذهنم را درگیر می‌کند. کل ماجرای «آیدا در آینه» غریب بود. اول از من خواست بخوانم، اما خودش با آن صدای بی‌نظیرش برایم خواند؛ لبانت به ظرافت شعر… چاپ که شد یک کلمه هم از شعر عوض نشد. بعد، از من می‌پرسند شاملو را چگونه دوست داشتی".»»
آرزو می‌کنم که سرنوشت خانه و آن دیواری که آن لحظه‌ی عاشقانه‌ای را در آغوشش گرفته است اتفاقی خوب باشد و خدایی نکرده به سرنوشت خانه‌های ارزشمندی که تخریب شده‌اند نشود. 
 درست در همان خیابان خسرو، دیوارهای سفید یک خانه با خط گرافیکی قرمز رنگ روی یکی از دیوارهایش  توجه‌ام را جلب می‌کند: 
کنرو ایزو 5 مهر تا 10 آبان
وارد حیاط خانه می‌شوم. ساکت است مثل یک آبی صاف. داستان خانه نبشی شروع می‌شود.

سفر به دنیای معماری ایرانی به یاری شعر و ادب فارسی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

معماری داخلی گالری نبشی

•  معماری اصلی بنا در دوره‌ی ساختمان سازی مدرن در تهران توسط دکتر پاک نیا طراحی شده است.
•  بازسازی این بنا توسط گروه معماری زاو  صورت گرفته است که رتبه دوم جایزه معمار در بخش بازسازی، سال ۱۳۹۶ از آن خود کرد.
•  درسال‌های جنگ پناهگاهی در حیاط خانه برای حفظ جان و دور ماندن از گزند حملات هوایی ساخته می‌شود که امروز تحت عنوان نام پناهگاه به محلی برای نمایش پروژه‌های خاص هنری تغییر کاربری داده است. در واقع پناهگاه جایی است برای سکوت و دیدن.
•  امتداد پیدا کردن حیاط خانه به زیر زمین  و برداشتن برخی از دیوارها باعث ایجاد پیوستگی و یکپارچگی فضاهای مختلف خانه شده است. طبقه همکف خانه نبشی تحت عنوان پستو به محلی برای نمایش دادن مجموعه‌ای از کتاب‌ها و آثار  نسخه‌های محدود هنری تبدیل شده است. پستو جایی است برای خواندن و دیدن.
•  در ورودی ساختمان نبشی را پلکان نامیده‌اند. پله‌های معلق این قسمت که در برابر پنجره نورگیر بزرگی قرار گرفته است دو طبقه فوقانی را به هم دیگر وصل می‌کند. پلکان فضایی است برای برگزاری نمایشگاه‌های آثار هنرمندان داخلی و خارجی. پلکان فضایی است برای رود رو شدن و دیدن.
•  رنگ آبی و سفیدی که در فضای داخلی و خارجی ساختمان به کار برده شده پیوند مستمری بین فضاهای مختلف را به وجود آورده است و در عین حال سیالیت و تداوم فضاهای مختلف این گالری را نیز حفظ کرده است.

رنگ آبی ، تجربه ی آرامش در طراحی داخلی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

فضای پستو گالری نبشی جایی برای دیدن، خواندن و الیته عکاسی کردن!

در کودکیم زیر زمین خانه‌ی مادربزرگ و پدربزرگم جایی بود برای خیال کردن و بازی با وسایلی که در آن سن برایم عجیب و در عین حال جالب به نظر می‌رسید. به خاطر دارم که همیشه در آن زیر زمین عادت به دیدن آلبوهای قدیمی در یک صندوق چوبی قدیمی داشتم.  چرخاندن کلید یک کمد سبز رنگ و مطمئن شدن از پیچیدن صدای قیژ در کمد و در نهایت پوشیدن لباس عروس پر از رویای مادربزرگم از کارهایی بود که هیچ وقت از انجام و تکرارش خسته نمی‌شدم.
با این پیش زمینه ذهنی زیر زمین یا پستو اولین جایی است که برای دیدن در خانه نبشی انتخاب می‌کنم.. از در سمت چپ وارد فضایی می‌شوم که مطمئنم خیلی زود از آن بیرون نخواهم آمد.
لوموگرافی جایی بود با قفسه‌های پر از دوربین. از کوچکترین اندازه دوربین و به قول مسئول مجموعه  baby camera تا دوربین‌های بزرگ و نوستالژیک صد سال پیش  را از نزدیک می‌توانید این جا  ببینید و در صورتی که علاقمند به عکاسی آنالوگ باشید آن‌ها را خریداری کنید.
«این جا پاتوقیه برای عکاسی آنالوگ. و هر کسی به این نوع عکاسی علاقه دارد باید بدونه این جا خونه‌ی اونه! قراره این جا کلی رویدادهای هنری جالب داشته باشه و کلی کارگاه‌های آموزشی توسط ما برای علاقمندان به عکاسی برگزار بشه» مسئول اتاق لوموگرافی توضیحاتش را با این جمله شروع می‌کند. 
با توجه به تمرکز گالری نبشی بر روی کارهای عکاسی و ارئه تاریخچه‌ی شخصیت‌های هنری، کارها و محصولات این مجموعه نیز حال و هوای کاملا قدیمی دارد.
داستان این دوربین‌ها از کجا شروع میشه؟
مهتاب به سمت یک دوربین کلاسیک می‌رود و خیلی مشتاقانه برایم این گونه توضیح می‌دهد:
« این دوربین از نمونه کلاسیک دوربین‌ لومو هست. دوربینی که متعلق به شوروی سابق بوده و در یک سفر توسط چند جوان اتریشی از یک مغازه‌ی عتیقه فروشی خریداری می‌شه و اون‌ها شروع به عکاسی کردن با این دوربین می‌کنن. در برگشت از سفر وقتی عکس‌ها چاپ میشه به قدری نتیجه چاپ عکس‌ها از اون دوربین خیلی ساده و ارزون اون‌ها رو شگفت زده می‌کنه که بعد از تحقیقات زیاد متوجه میشن که کارخانه این دوربین در آستانه تعطیل شدن هست. اون جوان‌ها یک جنبش راه می‌ندازن و ده تا قانون برای خودشون می‌نویسن مانند این که ما لوموگرافر هستیم، برای عکاسی نیازی به فکر کردن نیست! خلاق باش و فقط عکس بگیر. اون‌ها کم کم شروع به ساختن دوربین‌های ساده و ارزون می‌کنن و در واقع سبک لوموگرافی تو عکاسی رو بوجود میارن»
بعد از دیدن چند دوربین در این مجموعه متوجه تنوع و در عین حال سادگی دوربین‌ها می‌شوم که گویی با خود این پیغام را دارد که با فشار دادن  یک دکمه می‌توانید لحظه‌های خاص و دوست داشتنی زندگی‌تان را ثبت کنید. نگران چیزهایی مثل کادر و زاویه عکس‌هایتان نباشید. ثبت لحظه‌ها از کادر و نور عکس‌ها مهم تر است.
برای اطلاعات بیشتر از فعالیت‌های لوموگرافی گالری نبشی صفحه این قسمت از مجموعه را در شبکه‌های اجتماعی ببینید.
هنوز در پستوی خانه نبشی هستم. از یک راهرو وارد اتاق بزرگ با قفسه‌های پر از کتاب می‌شوم. طراحی جلد بیشتر کتاب‌ها خیلی خاص و بی همتا به نظر می‌رسد.. در فضای پستو‌ی گالری نبشی کتاب‌ها و آثار هنری که در نسخه‌های محدود تولید و خلق شده به نمایش گذاشته شده است. شاید برای شما هم مثل من دیدن تک به تک کتاب‌ها جالب باشد.
« هدف برپایی این قسمت از گالری نبشی این است که مجموعه کتاب‌ها و آثار هنری محدود که عمدتاً در کنار هم در دسترس نیستند را برای عامه‌ی مردم قابل دسترس و خریداری نماید.»
به سالن کناری اتاق کتاب‌ها می‌روم. دیوارها پر از تابلوهایی است که  آثار هنرمندانی هم چون فریدون آو، محمود بخشی، حسین ماهر، مرتضی ممیز، کامران شیردل، فرشید مثقالی و هنرمندان به نام دیگراست. خبر خوش که این آثار در نسخه‌های چاپ سیلکی و دیجیتالی برای مردم هنر دوست قابل خریداری است.

7 نکته کلیدی برای عکاسی دکوراسیون داخلی

ترفندهای عکاسی از منظره با موبایل!

گالری هنری را به دکوراسیون منزل خود بیاورید!

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

فضای پلکان گالری نبشی

از پله‌های آبی حیاط گالری وارد قسمت اصلی ساختمان می‌شوم. پلکان معلق آبی با زیبایی و شکوه خاصی که در نور یک پنجره‌ی بزرگ غرق شده است تو را به قسمت فوقانی خانه دعوت می‌کند. پیش از بالا رفتن از پله‌ها با دیدن یک پوستر بزرگ از چهره‌ی  هنرمند ژآپنی کنرو ایزو متوجه برگزاری نمایشگاه عکس‌های این عکاس می‌شوم. این قسمت از ساختمان دارای دو هال بزرگ A  و B برای برگزاری نمایشگاه‌ آثار هنرمندان در بازه‌های زمانی طولانی مدت است. 
فضای ساده و مینی مال ساختمان در طبقه فوقانی نیز ادامه پیدا می‌کند. شانس دیدن آثار کنرو ایزو را از دست نمی‌دهم و بعد از دیدن تک تک آثار این مجموعه به سمت فضای پناهگاه گالری نبشی راه می‌افتم.

چگونه از اشیای هنری نگهداری کنیم؟

سجاد یزدانی
گالری نبشی ویلا
سجاد یزدانی

 فضای پناهگاه گالری نبشی

از پناهگاه می‌ترسیدم و هنوز هم می‌ترسم. شاید به خاطر پناهگاه مدرسه کودکیم است که حتی برای من که جنگ را ندیدم این فضا ترسناک و رمز آلود به نظر می‌آمد. پناهگاه مدرسه‌ام  در سالهای بعد از جنگ تبدیل به یک انباری پر از میز و صندلی‌های شکسته شده بود. روزهایی که ما صورتمان را به میله‌های در آهنی پناهگاه می‌چسباندیم و داستان‌های خیالی بچه‌ها از دیده شدن غول و ارواح تا زندانی کردن دانش‌آموزان تنبل و بی انضباط در آن جا شروع می‌شد. 
به خاطر همین موضوع پناهگاه آخرین جای بود که برای دیدن انتخاب کردم. روی پله‌های پناهگاه می‌ایستم. تمام دیوارها و کف پناهگاه را به رنگ آبی در آورده‌اند. ترسم کم کم فرو می‌ریزد و خود را ایستاده در وسط فضای پناهگاه گالری نبشی می‌بینم. ساکت است و کوچک. حس میکنم جایی است برای بهتر فکر کردن
• همان طور که گفته شد پناهگاه در سالهای بعدی ساخت خانه و در زمان جنگ برای دور ماندن از آسیب‌های حملات هوایی به فضای ساختمان اضافه می‌شود. هم اکنون فضای پناهگاه یک محل خاص برای نمایش آثار خاص هنرمندان است. از جمله نمایشگاه راش‌های زمان انقلاب توسط کامران شیردل و مستند تاریخ تالار رودکی که در همین فضا برگزار شده است.

از پله‌های پناهگاه بالا می‌آیم. به پشت سرم نگاه می‌کنم. خانه نبشی با رنگ سفید و آبی‌اش زیر نور خورشید ایستاده و گویی با یک لبخند کم رنگ جواب لبخندم را می‌دهد. 

شاید به خواندن این مطالب هم علاقمند باشید:

خانه زی، هاستلی در شاعرانه‌ترین خیابان تهران قدیم

خانه کاظمی تهران، طهران قدیم هنوز نفس می‌کشد!

واتس‌اپ تلگرام

دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه